دانلود رمان وارموش pdf از عطیه خلیلی
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
ژانر رمان: عاشقانه
ترانه، کسی که تنها بودن را بجای با خانواده بودن ترجیح داد، کسی که تنهایی را با شلوغی طاق زد، سکوت او تنهایی را به آغوش کشید! اما تنها ماندن همیشه انتخابش به دست خودمان نیست، این جریان زندگی ست که در پلکی بر هم زدند مانند دژاوی به یکباره فقط خودت نجات دهنده خودت میشوی، ترانه تنها در حال زندگی روزمره و انرمال خودش را طی میکرد ….
رمان های پیشنهادی:
دانلود رمان نامتقارن
دانلود رمان به وقت مرگ
قسمتی از رمان
اینکه سگ خونگیت مثل یه انسان متوجه تمام عواطفت باشه اما شایدم دلگرم کنندست که حالتو یک انسان نه بلکه یه حیوان درک کنه.. دیونگی، من و چیکو نیستیم! اونیکه یه روز بعد از وفای با من زد زیر تمام عهد و پیمانش مهرموم شدنش به زندگیم
گم و گور شد و رفت. چیکو گرسنشه، شاید فقط بخاطر حضور اونم که شده منم بهتر بتونم بفهمم که انسان که هیچ حتی یه حیوانم مهمترین عطف بدنیش خوردن و آشامیدن. من بیا ،پسرم گرسنه ای مگه نه؟ من چشمات نشون میده گرسنته، بدو بیا
ظرف غذایش رو برایش پر کردم که صدای درب هم بلند شد؛ پلیورمو از رو کاناپه ای که پخش شده بود رو برداشتم درب را باز کردم با دیدن پستچی و سرمایی که یهو وارد خونه شد بود لرزی به تنم انداخت که پلیور تنمو بیشتر بهم فشار دادم روز بخیر
+ترانه فراهانی؟ خودمم براتون از برند کالوین کلین ( ck ) پست آمده بالاخره، مرسی روز خوبی داشته باشید بسته رو ازش گرفتم بسته ای که خیلی وقت بود منتظر رسیدنش بودم همون بسته ای که منو به آمستردام کشید منو به اینجا رسوند
دقیقا همین بسته، روی میز پرتاب کردمو و به سمت چیکو رفتم که درحال غذا خوردنش بود نوازشش میکردم. چیکو تا غذا تو بخوری من میام هی، پسر کار خرابی نکنی، آفرین کیفمو برداشتم از خونه زدم ،بیرون حتی برای بیرون آمدنم تیپ مناسبیم ،نداشتم مهمترش اینکه دیگه اشتیاقیم هم نداشتم شروع کردم به قدم زدن اما بازم هرکاری میکردم قدمامم پی درپی و با سرعت بود اصلا دلم نمیخواست زود خریدام تموم بشه و به خونه برگردم، شروع کردم کندتر راه رفتن، از کنار گلفروشی عبور
کردم تزیئنات گل عبور کردم، از کنار خونه مامان یولیا هم رد شدم مامان یولیا یه نوه خیلی خوشگلی داره مت که حتی چیکوم دوستش داره خونه هارو پشت قدمام جا میزاشتمو میرفتم چشمامو کمی بستمو تعادلم بهم خورد اما اهمیتی نداره درست مثل خیلی چیزای دیگه کاش میشد کارا و اتفاقات هم همون قدر مثل همین کار الانم ساده و پیش و پا افتاده بود که خیلی راحت بشه ازش گذشت.