پست های ویژه
دانلود رمان پیوند خاص هفت آسمان pdf از الناز سلمانی
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
ژانر رمان: عاشقانه، تخیلی
آسمان دختری عجیب با موهای سفید، چشمانی طوسی روشن و صورتی سفید به سرزمین یاقوت می‌رود تا به عنوان خدمتکار خود را وارد قصر رایمون پادشاه سرزمین یاقوت بکند. او در آنجا می‌فهمد که آخرین نواده از آسمان است و قدرتهایی دارد و به رازهایی از گذشته پدر و مادرش پی می‌برد.
رمان های پیشنهادی:
دانلود رمان ترنم مهر در فصل آبی و مه
دانلود رمان مرد قانون مند و دختر قانون شکن
قسمتی از رمان
بلند شدم به لطف قدرتم تمام بدن دردم خوب شده بود. سمت میز رفتم کشو رو باز کردم وسطش رو فشار دادم که خازنی پرید بالا و یه استونه نورانی از وسط کشاب زد بیرون. قبل از اینکه برش دارم تو هوا معلق شد و صدا گفت: برش داشتم مواظب بانو باش تا بیام؛ کاری هم نکن. فقط سرتکون دادم و نشستم روی صندلی لعنتی این دیگه چیه؟ من از یه صدا پی رویی میکنم! اخه برای چی؟ چرا اینجوری شدم اینقدر بی ثبات. چند دقیقه اس که نشستم با بی حوصلگی نفسم رو آزاد کردم از روی صندلی بلند شدم سمت دختر مجهول رفتم.
باز دستم رو دراز کردم تمام رنگ های دورش که اون رو مثل یه شئ باارزش در بر گرفته بودن به حرکت در اومدن. خیلی عجیبه خیلی! دستم نزدیک تر رفت. منتظر هر واکنشی بودم وسط راه منصرف شدم دستم رو مشت کردم و به عقب برگشتم سمت کتاب اسرار رفتم. نشستم روی صندلی کتاب رو باز کردم صفحه هات رو ورق زدم تا رسیدم به یه صفحه که متنش ادم رو جذب کرد. رشته های رنگی: وقتی قدرت مکنده با سنک آسمان بهم پیومند بخورند تولید رشته رنگین کمان میکنن فردی که دارای این قدرت هست. انگار تمام قدرت جهان در دست اوست.
تنها فردی که دارای این قدرت است آرتین بزرگترین نیمه خدا در کل جهان فانی و ابدی است. همین پس بقیهاش نه توضیحی نه مطلبی هیچی فقط رشته رنگین کمان رو آرتین بزرگ داشته؟! مسخره، مسخره کتاب رو کوبوندم روی زمین، هرچی روی میز بود رو ریختم. که با صدای دختره که نشون میداد برگشته صورتم رو سمت همون صدا چرخوندم که گفت: گل رو چیدم. – خب حالا باید چیکار کرد؟ کاش می شد چهرهاش رو ببینم. وسط فکر کردن هام جوابم رو داد. – گل رو با جادو حل میکنم میدم بانو بخوره. ولی مشکل اینجاست چطور از محافظ قدرت رد بشم؟
– محافظ قدرت چیه؟ – رنگینکمان دور بانو! – آها خب چطور باید رد شد؟ – یک هم خون میخوایم؛ ولی اینجا نیست. تا بیارمش بانو تمام قدرت رو مکیده. صدای قدم زدن هاش رو میشنیدم توجه که کردم دیدم یه اندام زنونه مثل هاله در حال قدم زدنه مکث کردم و به چشمام دست کشیدم لعنتی واقعا داره معلوم میشه بدنش هاله ایستاد و گفت: چته مثل سکته ایی ها شدی؟ بدونه هیچ واکنشی که فکر کنه برام مهم نیست گفتم: داری معلوم میشی! – چی؟! – میگم داره هیکلت معلوم میشه رنگ میگیری.
