رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
رمان تورگنیف

دسترسی به رمان تورگنیف اثر هانری ترویا دانلود فایل PDF (با لینک مستقیم) – ویرایش جدید و بهبود یافته + مخصوص موبایل)

مردی بلند قامت از تبار اسلاو با خطوط چهره‌ای محکم و پر توان اما منشی متلون، ظاهری سطحی اما عواطفی عمیق، دشمن شور و هیجان عقیدتی و در همین حال بسیار بزرگوار، سرسپرده‌ی میهن و در همین حال مستعد توجه به دلفریبی‌های غرب. چنین است چهره‌ی معماگونه‌ای که تروایا، زندگی‌نامه نویس توانای فرانسوی، از تورگنیف ترسیم می‌کند …

نمونه ای از نثر رمان تورگنیف

از آخرین سفر تورگنیف به خارج از روسیه شش سال سپری شده بود. در آن زمان ادیب جوان بیکار و بی پولی بود که هر از گاهی چیزی می‌نوشت و از خشم‌های رعد آسای مادرش گریزان بود. اکنون مادرش مرده بود و ارثیه خوبی به او رسیده بود و در کشورش به عنوان نویسنده طراز اول شناخته شده بود. خاطرات یک شکارچی و داستان‌های کوتاه دیگری که در پی آن نوشته بود و سرانجام رودین تحسین همگان را برانگیخته بود و حتی سختگیرترین منتقدان متفقاً از کارهای او قدردانی کرده بودند. حتی شایع بود که امپراتور آلکساندر دوم با خواندن خاطرات یک شکارچی گریه کرده بود. ظاهراً زندگی تورگنیف زندگی موفقی بود و

حال آن که آینده اندوه باری را در پیش روی خود می‌دید. کشتیی که با آن سفر می‌کرد یادآور نخستین سفر دریاییش بود. با این تفاوت که این بار کشتی آتش نگرفت و او توانست، بدون عذاب وجدان نسبت به توصیه‌های واروارا پتروفنا به بازی ورق بپردازد. اما در قلبش به قمار دیگری می‌اندیشید. به خوبی آگاه بود که با رفتن به خارج فقط بر روی یک ورق داو گذاشته: پولین ویاردو. و بر روی این ورق هم ابداً نمی‌شد حساب کرد. از استتین به برلین، از برلین به پاریس و از پاریس به لندن رفت، در آن جا با گرتزن که به خاطر همکاری با صدای مردم پرودن از فرانسه اخراج شده بود دیدار کرد. گرتزن انقلابی دو آتشه با ولع خاصی در مورد تحول

فکری در روسیه پرسید و تورگنیف ناگزیر شد با بی طرفی نقص‌های موجود در رژیم را بیان کند. با یادآوری این مطلب که گفته می‌شد امپراتور جدید نیات آزادی خواهانه در سر دارد پس از این ملاقات با سرسپردگی راه کورتاونل را در پیش گرفت در آنجا، پولین ویاردو و شوهرش مجدداً به او ملحق شدند. تجدید دیدارها هم هیجان انگیز بودند هم ناراحت کننده. در مدتی که پولین را ندیده بود در خیالش او را ستوده بود اما وقتی بار دیگر او را دید با پشت پهن چشمان ور قلنبیده و دهان بزرگ بسیار ناامید شد. اما از این زن سحری ساطع می‌شد که تورگنیف قادر نبود در برابر آن مقاومت کند. طولی نکشید که بار دیگر دلبسته او شد …

با رمان بوک همراه باشید و این رمان را بخوانید: رمان تورگنیف

  • اشتراک گذاری
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 12 بازدید
  • برچسب ها:
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.