دسترسی به رمان ترفند ما اثر جان لوکاره دانلود فایل PDF (با لینک مستقیم) – ویرایش جدید و بهبود یافته + مخصوص موبایل)
این داستان, ماجرای پر التهاب مردی به نام کرنمر است که در مقام سر جاسوس عالی رتبه بریتانیا در سنین میان سالی بازنشسته شده است. کرنمر ‘به همراه زن جوانی به نام اما که دل به او سپرده به روستای سامرست در شمال انگلستان میرود و زندگی نوینی را آغاز میکند. ظاهرا کرنمر و اما اوقات خود را با آرامش و خوشی سپری کرده مشکل خاصی ندارند، اما با وقوع حادثهای زندگی کرنمر هدف توطئه هولناکی قرار میگیرد و …
نمونه ای از نثر رمان ترفند ما
از این پس کرنمر بیش از دست بگیر خواهد داشت. دست و بالش را جمع میکند، روستایی میشود و خود را خلاص میکند. اکنون که جنگ سرد پایان یافته و برنده شدهایم، خود را از گرفتاری و معرکه دنیای عظیم میرهاند پس از کمک به حصول پیروزی، با وقار از صحنه کنار رفته و آن را به نسل جوانی که مریمن با گرمی از آنها یاد میکرد، و امیگذارد. در واقع خرمن صلحی را درو خواهد کرد که خودش در آن مشارکت داشته. در مزرعه و در سادگی روستایی در قالب غنابخش، سازمان یافته و روابط والای انسانی، از آزادیهایی که طی بیست و اندی سال دفاعشان کرده، بهرهمند خواهد شد. نه بوجهی خود خواهانه، بهیچ وجه. برعکس دست در کار اعمال خیر
متعددی خواهد شد: ولی در سطح اجتماعی کوچک، نه برای به اصطلاح منافع ملی، که این روزها حتا برای کسانیکه به صیانتش کمر بستهاند، بمثابه یک معما است. این چشم انداز غنی که از سمت و سویی نا منتظر بمن تعارف شده است، مرا بسمت حرکت بی مسئولیت شکوهمندی سوق میدهد. سالن گریل در کانات (Hotel Connaught) را که محراب فرصتهای والای من است، انتخاب میکنم. اگر با تعمق بیشتری مسأله را تحلیل کرده بودم، مکانی کم دنگ و فنگ تر را انتخاب میکردم. زیرا بشیوه نوش داروی بعد از ماوقع متوجه شدم که امکانات البسه محدود اما را تحت فشار قرار داده بودم ولی به درک تعمق و تفکر اگر نزد من
بیاید، سرتا پنجه پایش را طلا خواهم گرفت! با دقت به حرفهایم گوش فرا میدهد، گیرم با دقت شیوهای نیست که من صحبت میکنم. البته به استثنای مبحث گذشته سریم که دهانم چفت است. به او میگویم که دوستش دارم و روز و شب دلم شورش را میزند. برای استعدادش، طبع شوخ و شجاعتش ولی بویژه آسیب پذیر بودنش و بروایت خودش، آنچه را که سهل الوصول بودن پر مخاطرهاش میخوانم. صفا و حقیقت، بوجهی بیسابقه از درونم میجوشد بلکه ورای حقیقت رؤیای حقیقت است چرا که پس از پس از عمری خفا کاری در غرقاب بی تدبیری از خود بیخود شده بودم. به شکرانه وجود او عاقبت آزاد شده بودم. به او میگویم …
با رمان بوک همراه باشید و این رمان را بخوانید: رمان ترفند ما
اشتراک گذاری
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید