رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
پست های ویژه
رمان مسافر فرانکفورت

دسترسی به رمان مسافر فرانکفورت اثر آگاتا کریستی دانلود فایل PDF (با لینک مستقیم) – ویرایش جدید و بهبود یافته + مخصوص موبایل)

این کتاب یکی از آثار قابل توجه آگاتا کریستی است. رمانی سیاسی که گوشه‌های از زندگی یک دیپلمات انگلیسی را به تصویر می‌کشد. جالب اینجاست که نویسنده چهار دهه پیش این کتاب را به نگارش در آورده و دست‌های پنهانی که صنایع تسلیحاتی، مواد مخدر و ثروت‌های جهانی را در نهان با استفاده از سلاح دیپلماسی جابه‌جا می‌کند را آشکار می‌سازد …

نمونه ای از نثر رمان مسافر فرانکفورت

اریک پام قصد داشت چیزی به سر استافورد بگوید. -پیرمرد اگر یک چیزی به تو بگویم ناراحت نمی‌شوی؟ پ سر استافوردنی او را برانداز کرد، سال‌های زیادی بود که اریک پام را می‌شناخت اما آن‌ها دوستان خیلی نزدیک و یکدلی نبودند. اریک پیر به اعتقاد سر استافورد، دوستی کسل کننده و از سوی دیگر باوفا بود. و برای خوشگذرانی مناسب نبود. برای کشف و شناخت جریانات مهارت داشت آنچه را که مردم به او می.گفتند به خوبی در خاطر می‌سپرد از این روی گاه می‌توانست اطلاعات سودمندی را بروز دهد. -از کنفرانس مالایا برگشتی اینطوره؟ سر استافورد گفت: بله. آنجا اتفاق ویژه‌ای که نیفتاد؟ -طبق معمول بود. -اگر جور دیگری بود

برایم شگفت‌آور به نظر می‌رسید می‌دانید که منظورم چیست اگر چیزی اتفاق می‌افتاد مثل این بود که گربه‌ای را در قفس کبوترها بیندازی. -در کنفرانس چه خبر بود؟ هیچ چیز به جز پیش‌بینی های دردناک. هر کس تنها آن چیزی را می‌گفت که شما فکر می‌کردید باید بگوید و این فقط اندکی با تصوری که داشتید فاصله داشت نمی‌دانم چرا باید به اینجور جاها بروم؟ هنگامی که اریک پام در مورد اوضاع چین پرسشی کرد، گره اخم‌هایش در هم رفت. سر استافورد گفت: فکر نمی‌کنم آنجا هیچ جریانی باشد. شما می‌دانید، شایعه‌های همیشگی دربارهٔ این پیرمرد بیچاره «مائو» و اینکه چه کسانی بر علیه او دسیسه می‌کنند و چرا. -در مورد

ماجرای اعراب و اسرائیل چه خبری داری؟ -این جریان مطابق برنامه پیش می‌رود برنامه آن‌ها اعلام شده است. خوب به هر حال اینها چه ارتباطی با مالایا می‌تواند داشته باشد؟ -در واقع ما به قدر کافی مالایا را نمی‌شناسیم. سر استافورد گفت: گویا شما آبگوشت لاک پشت را دوست دارید. غذایی برای شب، یک شام عالی. لابد آنوقت می.پرسید چرا رنگش تیره است؟ -خیلی خوب اگر مرا ببخشید ممنون می‌شوم این کار را می‌کنید؟ به هر حال منظورم این است که شما کاری نمی‌کنید که پرونده خودتان لکه دار شود؟ -من؟ سر استافورد بهت زده به او نگاه کرد. -خیلی خوب عالی جناب، خودت که می‌دانی، دوست داری بعضی وقت‌ها آدم‌ها را تکان بدهی …

با رمان بوک همراه باشید و این رمان را بخوانید: رمان مسافر فرانکفورت

  • اشتراک گذاری
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 18 بازدید
  • برچسب ها:
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.