رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
رمان گرگاس [جلد ¹] pdf از حدیث

 

دانلود رمان گرگاس [جلد ¹] pdf از حدیث

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر رمان: عاشقانه، پلیسی، مافیایی، انتقامی، درام

 

خلاصه رمان گرگاس [جلد ¹]

گرگاس؛ حاصل جفت گیری سگ و گرگ. حیواناتی که بخشی گرگ و بخشی سگ هستند، از سگ درنده تر و از گرگ شجاع ترند. هوش و ذکاوت سگ و نترسی و شجاعت گرگ رو دارن ولی به اندازه سگ ها دوست و وفادار نیستن. مهاجمن و نسبت به جانور های وحشیِ دیگه ژنشون قوی تر و وحشی تره. موجوداتی غیر قابل کنترلن‌. گرگاس ها خون گرگ رو از پنج جد نزدیک خودشون به ارث می‌برن. ظاهرشون به شدت جذاب و کاریزماتیکه ولی رفتارشون به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. گرگاس ها از انسان ها متنفرن و نسبت به انسان ها رفتار تهاجمی غیر متعارفی دارن. گرگاس با ذات سگ به انسان نزدیک میشه و با ذات گرگ به انسان حمله می‌کنه. این حیوانات وحشی وقتی گرسنگی بهشون فشار میاره و چیزی برای سیر کردن شکمشون ندارن به محل سکونت انسان ها نزدیک میشن. و هرکی برای اولین بار با یه گرگاس رو به رو شه آخرین باریه که با یه گرگاس رو به رو شده. گرگاس ها شبیه ما هستن نه؟

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان گیوا

دانلود رمان دارکوب

قسمتی از رمان

منظورش از این رفتار ها چی بود؟ مگه کی رو این زمین خوابیده بود؟ مگه اون جسد کی بود؟

مگه من یه تازه کار بودم که از این صحنه بترسم؟

دلیل رفتار هاکان هنوز برام مبهم بود. بی توجه به چهره ی عجیبش گفتم: چرا کارتو نمیکنی؟

هاکان با ترس و لرز نگام کرد و دوباره دستش رو به سمت تور ماهیگیری برد اما برای کنار زدنش تردید داشت.

انگار از واکنش من میترسید. مگه من چه واکنشی قرار بود نشون بدم؟

من که عادت داشتم به دیدن هر روزهی این اجساد و این تصاویر وحشتناک.

لحظهای بعد هاکان سرش رو بالا اورد و قبل از کنار زدن تور ماهیگیری با همون چهره ی عجیب و متاثرش چند لحظه به من و سینان نگاه کرد و کمی بعد زیر لب گفت: متاسفم… غم از چهرهش میبارید…

بی توجه به رفتار های مشکوکش به حرکت دستاش نگاه کردم و منتظر دیدن تصویر اون جسم بی جون بودم. هاکان سرشو پایین انداخت و بالاخره تور ماهیگیری رو به آرومی کنار زد.

انگار تو یه سکانس از یه فیلم گیر کرده بودیم و همه چی صحنه آهسته پیش میرفت.

حرکت مردمک چشمام با کنار رفتن تور هماهنگ شده بود و هر لحظه آهسته تر میشدن تا جایی که با دیدن شخصی که رو زمین خوابیده بود حرکت مردمک چشمام متوقف شد و قلبم از حرکت ایستاد.

دیگه توان حرکت کردن نداشتم، یخ کرده بودم و احساس لرز داشتم. انگار درونم یخ زده بود، درونم سرد بود و بوران میومد…

از درون داشتم میلرزیدم و نمیتونستم این صحنه رو هضم کنم.

حتی توان نشون دادن هیچ واکنشی رو نداشتم.

فقط قطره اشکی که از گوشه ی چشمم بیرون زد رو روی صورت سردم حس کردم.

  • اشتراک گذاری
خرید کتاب
40,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 297 بازدید
  • 40,000 تومان
  • برچسب ها:
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.