پست های ویژه
دانلود رمان رمان مرد نامرئی من pdf از رویا نیکپور
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی
سیگارم رو روی لب روشن کردم وپکی محکم بهش زدم. دستم و روی شیشه گذاشتم و دودشوحلقه ای بیرون دادم. انگار خاطراتم همراه سیگار دود می شد. آرامش بهم تزریق می شد! خیره شدم به دختری که با گریه و زاری التماسم می کرد. برام لذت بخش بود، صداش توی گوشم اکو شد * به پات می‌افتم پرهام من دوستت دارم * به پات می‌افتم پرهام من دوستت دارم * به پات می‌افتم پرهام من دوستت دارم*… اخمی روی پیشونیم نشست. با لحنی تحقیر آمیز گفتم: -خفه شو هانی..
رمان های پیشنهادی:
دانلود پارادوکس چشمانش
دانلود رمان آسیاب
قسمتی از رمان
گفت –خب اومدم به تنها عشق زندگیم سر بزنم من که دیگه کپ کرده بودم و قیافم دیدنی بود، پرهام قیافش دیدنی تر شده بود؛ چشماش اندازه دوتا هندونه درشت شده بود و داشت دختره رو نگاه می کرد. چیه عشقم ؟ چرا کپ کردی؟ فکر نمی کردی بیام بهت سر بزنم؟ بابا دیگه اینقدرا هم بی معرفت… —پریا –جون دلم عزیزم؟جونم؟ راستی دلم برات تنگ شده بود!! تو نمیگی پریات بدون تو توی تهران دق می کنه؟ هنگ بودم ، یعنی بودیم پرهام به خودش اومد و گفت –خب پریا اینهمه حرف زدی یک کلام خودتو به تارا معرفی نکردی –اوه ببخشید من پریا ام خواهر پرهام فکر کنم اون خانمی که چند ساعت پیش گوشی رو جواب دادن شما بودید درسته؟
همینطور که مات نگاهش می کردم گفتم اره خودم بودم خوشبختم منم آثارا هستم دوست خواهر پرهام اومد منو تو بغلش کشید و زیر گوشم گفت به هم میاین عزیزم پرهام که انگار شنیده بود اخم غلیظی کرد و از بین دندوناش غرید — پریا!!!!!!
باشه بابا به هم نمیاین خوب شد؟ منم هر چی میگم هی داد میزنی و غر می زنی تازه اینا هیچی زرت و زرت اخم تحویل میدی بی توجه به من و پریا رفت بیرون از ویلا پریا به طور بچگانه سرشو خاروند و گفت –من نوموخواستم نالاحتش تنم اودش نالاحت شود اصن به من چه من نمی خواستم ناراحتش کنم خودش ناراحت شد اصلا به من چه ببخشیدی به پریا گفتم و رفتم بیرون ، با چشم دنبال پرهام میگشتم که همون نزدیکیا پیداش کردم سیگاری بین لباش بود و داشت می کشید.
