دسترسی به رمان در غرب خبری نیست اثر اریش ماریار مارک دانلود فایل PDF (با لینک مستقیم) – ویرایش جدید و بهبود یافته + مخصوص موبایل)
پل بایمر و همکلاسیهایش در مدرسه، تحت تاثیر سخنرانیهای میهنپرستانهی مدیر مدرسه قرار گرفتند و به صورت داوطلبانه به ارتش پیوستند. حالا آنها در جبهه هستند. در این مدت توانستهاند چهرهی واقعی جنگ را ببینند. کمکم تمام آن سرابی که از قهرمانی، مدالهای رنگارنگ، تیراندازیهای پی در پی و زندگی هیجانانگیز سربازان میشناختند، کنار میرود و آنها میتوانند چهرهی واقعی و سیاه جنگ را ببینند. آنها حالا با حقیقت جنگ آشنا میشوند و کمکم به این نتیجه میرسند که حس ملیگرایی و وطنپرستی که با اعتقاد به آن به ارتش پیوستند، اکنون به نظرشان پوچ و توخالی میرسد. حالا جنگ چهره باشکوه و غرورآفرینش را نزد آنها از دست داده است …
نمونه ای از نثر رمان در غرب خبری نیست
باید به جبهه برویم و برای نصب سیم خاردار بیگاری کنیم. هوا که تاریک شد سوار میشویم و کامیونها به راه میافتند. شب گرمی است و خط روشن افق مثل در چادر بزرگی است که در پناه آن احساس انس بیشتری به هم میکنیم. به طوری که تادن که به خست معروف است سیگاری به من تعارف میکند و بعد هم کبریت میکشد. تنگ هم چپیده و سینه به سینه ایستادهایم. جای نشستن نیست و ما انتظار چنین چیزی را نداشتیم. امشب مولی برخلاف همیشه شنگول است… چون چکمههای نوش را پوشیده بود. موتورها قار و قور میکنند و بدنه کامیونها از کج و راست شدن توی چالهها جرق جرق صدا میکنند. جاده خیلی خراب
و پر دست انداز است. هیچ کس جرئت ندارد از جایش تکان بخورد چون ممکن است از لای دیگران کنده شود و به بیرون پرتاب شود. اگر چه بدمان هم نمیآید چنین اتفاقی بیفتد. هرچه باشد دست شکسته بهتر از شکم سوراخ موراخ است و من حتم دارم بروبچهها از خدا میخواهند چنین اتفاقی بیفتد تا به اسم هلیل از جنگ معاف شوند. در کنار جاده ستون بی انتهای کاروان مهمات در حرکت است. یکییکی ما را میگیرند و با سرعت از ما جلو میزنند انگار با ما مسابقه گذاشته اند. وقتی یکی از آنها از بغل ما رد میشود باران متلک را نثار هم میکنیم. در راه به دیواری میرسیم دیوار یک خانه دهاتی که کنار جاده ساخته شده است ناگهان
گوشهایم تیز میشود خدایا درست میشنوم؟ بله صدا صدای قارقار غاز است. چشمم به چشمهای کاتچینسکی میافتد. میبینم او هم ملتفت قضیه است. چشمکی به هم میزنیم. کار تمام است. -کات میشنوی در فراق ماهیتابه چه نوحه ای سر دادهاند؟ -آره وقت برگشتن کمکشون میکنیم تا به آرزوشون برسند. من فهمیدم چندتا هستند. تعجبی ندارد کات چینسکی در هر نقطه ای ایستاده باشد تعداد دقیق غازهایی که تا شعاع بیست کیلومتر زندگی میکنند میداند. به خط استقرار توپخانه میرسیم. پناهگاه های توپ را با شاخ و برگ درختان پوشانده اند تا از دید هواپیماه های اکتشافی دشمن در استتار باشند. این پناهگاهها به شکل …