دانلود رمان رعیت ارباب زاده pdf از زهرا خزائی
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان : عاشقانه،ارباب رعیتی
خلاصه رمان رعیت ارباب زاده
آفتاب دختری ۱۷ ساله که با خواهر بزرگ ترش در عمارت اربابی کلفتی میکنن…
زجر های سختی که آفتاب متحمل میشه دور از تصور هرکسیه…
اون مسئول شستن رخت چرک های عمارته، روزی از روز ها با ارباب جوون عمارت دیداری خیلی تصادفی و عجیب میکنه
و همین دیدار اتفاقات بزرگی در زندگی دخترک رعیت رقم خواهد زد و
با سختی های بسیاری دست و پنجه نرم میکنه تا اینکه..
رمان های پیشنهادی:
دانلود رمان عموزاده
دانلود رمان زالو
قسمتی از رمان
#آفتاب
انگار توی این دنیا نبودم،حتی نمیتونستم یک ثانیه سرم رو از روی زمین
بردارم،سرگیجه ی شدیدی داشتم و هر لحظه به خودم اطمینان نداشتم که از حال نرم
نمیدونم این چه بخت بد و شومی بود که من داشتم،نمیدونم چرا انقدر بدبخت بودم،
اصلا کی این کارو تونسته بود باهام بکنه،من که کاری با کسی نداشتم.
نمیدونستم چه مدت دیگه باید اینجا میموندم،اما آرزو میکردم که زودتر راحت بشم
از این وضع کزای.
فقط میتونستم باعث و بانیش رو نفرین کنم..
آروم سرم رو روی زمین پر از کاه گزاشتم که ناگهانی در طویله محکم باز شد و از
پا شروع کردم به نگاه کردن اون طرف،
رفته رفته چشمام بالا رفت و گل نسا و کوکب جلو چشمام ظاهر شدن..
با جون کندن سرم رو از زمین برداشتم و گفتم:
_خا…
خانوم،جان..
شما،شما اینجا چیکار میکنی؟
دستم رو روی سرم گزاشتم و به گل نساخانوم نگاه میکردم که لب باز کرد:
_کوکب زود باش