دانلود رمان یک قدم تا یاد تو pdf از سحر مرزبان 19 برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان دردها و غم هاست…رازها و معماها…دختری از تبار زخم. مسیری که زندگی براش تعیین میکنه و همراه با خودش میبره. پسری از تبار سنگ و انتقام. مسیری که خودش به زندگیش تحمیل میکنه و….رازهایی برملا میشه که به داستانمون هیجان میبخشه..
پا به خیابان گذاشت بی رمق راه میرفت. رمق از زندگیش رفته بود. مگر می شد مادر نباشد و استوار راه رفت. دختری که همه با یک نگاه عاشقش می شدند، پژمرده شده بود و خمیده. میخواست او هم با تصادف بمیرد مرگ دیگر نمیخواست. تو این ساعت از شب باید به خیابان اصلی میرفت وسط خیابان خلوتشان راه میرفت. آن طرف تر مردی که این یک ماه را کشیک می کشید و منتظر فرصتی بود خواب بود.
حقم داشت کی انتظار داشت این موقع شب دخترکی در خیابان به قصد خودکشی قدم بزند. خواست خدا بود یا چیز دیگر مرد با تلنگری از خواب بیدار شد. چشمانش گرد بود چه کاب*و*سی دید بود..عرقش را پاک کرد نگاهش را چرخاند و در سمت راستش متوقف شد. شک نداشت که خودش است و اشتباه نمیبیند. بیشتر دقت کرد خودش بود این موقع شب اینجا چه میکرد؟ به او چه ربطی داشت چی از این بهتر. سریع ماشین را روشن کرد منتظر شد دختر کمی دور شود.
پایش را روی پدال گاز فشار داد و به سمت مشخصش با سرعت پیش رفت. لبخندی به روی لب های سحر نشست. بیا عزارئیل خودش آمد چی بهتر از این؟ صدای ماشین را شنید تمایلی به فرار نداشت؛ زیرا قصد او هم چیز دیگری بود. مرد تعجب کرد ولی مانع کارش نشد و با شدت زیادی به دخترک برخورد کرد و…. جسمی بی جان وسط،خیابان فرود آمد. سریع از ماشین پیاده شد. دستش را روی نبض دختر گذاشت میزد…زیر لب سگ جانی نثارش کرد.