دانلود رمان دنیای بعد از تو pdf از مریم بوذری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
سوگل …پیس …پیس …سوگل…برگشت و نگاه غرانش رو بهم دوخت. از رو نرفتم : سوال ۳… اخم های درهمش نشون میداد خبری از رسوندن سوال ۳ نیست …مثل همیشه گدا بود …خاک تو سر خرخونش….پشت چشم نازک شده اش زیاد دلم شد و زیر لب غریدم: گه بگیرنت ….خسیسِ خر خون …. همونجور که سرقایم کرده ام رو از پشت سارا (نفر جلوییم) بالا می اوردم با خانم اکبری چشم تو چشم شدم … با چشم های درشتش که پشت عینک ته استکانی قدیمی روی صورتش باباغوری به نظر می رسید بهم چشم غره رفت ….
روح قلدرم از اینجور حرف زدن ها متنفر بود شاید همین هم باعث شد دستم رو به معنای برو بابا براش پرت کنم و به سمت سکوی آبخوری برم. هنوز چند قدمی مونده بود که صدای عمه آمنه باعث شد متوجه حضورش بشم. صدای زنگ کلاس و رسیدن او بهم در هم آمیخت. نگاهش پر ملامت بود ولی با لبی پرخنده پرسید: باز چیکار کردی دردونه نیشم تا بناگوش باز شد: تقلب کردم اکبری خواست از کلاس بیرونم کنه منم هلش دادم…
از خنده شونه هاش لرزید و گفت: پس حساب اون عقده ای رو رسیدی؟….سرم رو به تایید و پر افتخار تکون دادم. از دست تو…بیا بریم ببینم چجوری میتونیم جمعش کنیم. به طرف دفتر براه افتادیم ….سارا با دیدنمون جلو اومد و به عمه سلام کرد و بعد انگار آشنایی پشت سر ما دید که نگاهش به اونجا افتاد. سلام بلند بالاش با سلام مردونه ای پاسخ داده شد … من و عمه برگشتیم و با عموی سارا روبرو شدیم … اینجا شهر کوچکی بود و همه تقریبا همدیگه رو می
شناختند.
عمو دانیال سارا در واقع یکی از بهترین دوست های محمد بود….و البته با بابای سارا بهترین مکانیک های شهرهم تلقی می شدند ….. بهمون رسید و ما هم سلام کردیم چهره ی مردونه ای داشت … با اینکه چند سالی بیشتر از محمد بزرگتر نبود ولی از نظر چهره خیلی جا افتاده تر به نظر می رسید. عین به سنگ سفت و سخت به نظر می رسید و شاید همین مردونگی و جدیت ذاتی که تو وجودش داشت هم باعث میشد جذاب به نظر برسه. بهش سلام کردیم و او هم جواب داد و در حالی که سارا رو مخاطب قرار می داد گفت:
چی شده؟