رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
دانلود pdf رمان حوالی کوچه خورشید از نصیبه رمضانی

دانلود رمان حوالی کوچه خورشید pdf از نصیبه رمضانی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی

پریماه دستی به قلم دارد و تصمیم میگیرد به صورت ناشناس قصه‌ی زندگی آدم‌هایی که با آن‌ها زندگی می‌کند را بنویسد. این تصمیم را وقتی گرفت که معمای بزرگی در ذهنش با دیدن یک مهمان ناشناس در خانه‌ی مامان طوبی نقش بست. شروع به نوشتن که می‌کند میانه‌های داستان قصه‌اش مورد توجه یکی از همکارهای خودش قرار می‌گیرد و باعث می‌شود قصه عضو ثابت در ستون یک مجله‌ی‌ هفتگی قرار بگیرد. همه چیز خوب پیش میرفت و پریماه راضی از بازخورد قصه‌اش در همان فضای ناشناسی که داشت بود، یک پیام دریافت می‌کند …

خلاصه رمان حوالی کوچه خورشید

نگاه به پریماه رو به اینه، دست روی پلک‌هایم کشیدم، درشت بودن چشم مامان طوبی کجا و پریماه کجا حتی رنگ چشمش که دل مناف عزیزیان را برده بود قابل قیاس با رنگ چشم ما نبود لبخند زدم و امیدوار شدم حداقل خورشید، من و گلبهار  رنگ و شکل بودیم. اسم گلبهار روی لبم تکرار شد و چرخیدم دور خودم هر وقت کنار خورشید می‌ایستادم از او یک سر و گردن هم کوتاه بودم حتم دارم قد مامان طوبی هم آن روزها اندازه‌ من بود دوباره دست روی صورتم کشیدم و از مقایسه‌‌ خودم با مامان طوبی لبخندی عمیق زدم. نمیدانم چرا دوست

داشتم شبیه او باشم؟ شاید چون داشتم از روایت عاشقی مناف عزیزیان چهل سال پیش می‌نوشتم. شاید هم. خورشید صدایم کرد و شایدهایم رو به اینه بی نتیجه ماندند اینبار صدای صحبتش در راهرو با شایسته می‌آمد. شایسته داشت با همان صدای ظریفش از عمو کمالش می‌خواست او را تا یک مسیری برساند. شایسته با مادر و برادرش شایان طبقه بالای خانه‌ی ما زندگی می‌کردند و خودش هم در سالن زیبایی کار می‌کرد. از رنگ مو بگیر تا کاشت ناخن و مژه مهارت داشت و هنر دستش را می‌توانستی در چهره‌ی تمام زن‌های خانواده‌ی

عزیزیان و وابسته ببینی. خورشید همزمان که داشت وقتش برای رنگ مو را یاداوری می‌کرد شنیدم که شایسته پیام فرستاد. -به اون ورپریده بگو گوشیشو جواب بده… شب دعوتیم… راهیش کن بیاد خورشید. به خاطر صدای کمال و آن صحنه‌ی اش با خورشید نمی‌خواستم بروم و بگویم آنجا که شما دعوتم کرده‌اید عمرا من بیایم. جهان را می‌خواستم بروم و ببینم دق کنم که بی‌محلی میکند و رو می‌گیرد و همه‌ شماها را از دلیل کارش دوباره کنجکاو کنه. لباسم را با لباس راحتی عوض کردم و بیرون که رفتم خورشید در واحد را بسته بود …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
پریماه دستی به قلم دارد و تصمیم میگیرد به صورت ناشناس قصه‌ی زندگی آدم‌هایی که با آن‌ها زندگی می‌کند را بنویسد. این تصمیم را وقتی گرفت که معمای بزرگی در ذهنش با دیدن یک مهمان ناشناس در خانه‌ی مامان طوبی نقش بست. شروع به نوشتن که می‌کند میانه‌های داستان قصه‌اش مورد توجه یکی از همکارهای خودش قرار می‌گیرد و باعث می‌شود قصه عضو ثابت در ستون یک مجله‌ی‌ هفتگی قرار بگیرد. همه چیز خوب پیش میرفت و پریماه راضی از بازخورد قصه‌اش در همان فضای ناشناسی که داشت بود، یک پیام دریافت می‌کند ...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    حوالی کوچه خورشید
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    نصیبه رمضانی
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    7435
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 4,384 بازدید
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.