رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
پست های ویژه
دانلود pdf رمان وحشی از علی زیبایی

دانلود رمان وحشی pdf از علی زیبایی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی

آرام،‌ زیباترین دختری بود که توی عمرم دیده بودم، خیلی زیبا، اما شاید باورت نشه هیچ پسری جرات نمی‌کرد دنبالش راه بیفته، آخه کدوم‌ پسر حریف دختری میشه که حداقل توی پنج تا هنر رزمی استاد شده، پدرش کارخونه داشت و یک شرکت بزرگ، راستش ممکنه بپرسین من چطور با این دختر آشنا شدم، داستان جالبی داره،‌ اومده بود به یکی از دوستاش کمک کنه و توی همین گیرودار من باهاش آشنا شدم، دلش رو بردم، دوست شدیم، پدرش برای من شغل خوبی دست و پا کرد، رشته من وکالت بود و تمام کارهای شرکت افتاد دست من، یک جورهایی قادر مطلق اونجا بودم، اینجا بود که کار من شروع شد، یه جورایی اینجا بود که سیب ممنوعه رو خوردم …

خلاصه رمان وحشی

زن جوان بود تقریباً ۳۰ سال سن داشت لباس های رنگارنگ پوشیده بود. اما این رنگارنگ بودن، جلف و سبک نبود. مانتو جلو باز طوسی رنگ پیراهنی زرد رنگ شلوار جین آبی رنگ زخمی و کفش های کتونی. شال خاکستری رنگ نازکی به سر داشت که مرتب عقب می‌رفت و قسمتی از موهای رنگ شده او را نشان می‌داد. و حالا… آنجا ایستاده بود. در کسری از ثانیه چهار انگشت دست مرد چشم سبز روی زمین افتاده بود و صدای فریاد وحشیانه مرد که در کوهستان تکرار می‌شد و تکرار می‌شد.. زن آنجا ایستاده بود با خنجر بزرگی در دست

پاهای باز از هم و موهایی که روی صورتش ریخته بودند. تیغه تیز خنجر از خون کمی سرخ شده بود. مرد چشم سبز، خم شده بود و دست زخمی خود را به سینه می‌فشرد و جیغ می‌کشید. صدایش تمام سکوت کوهستان را شکست… دست رییس به طرف کلت دور کمرش رفت… زن به پهلو چرخید. دستش به سرعت بالارفت یک مسیر نیم دایره رسم کرد. نوک تیز دشنه در نور آفتاب درخشید مرد چشم سبز فریاد می‌زد. یک نفر چیزی گفت بدن زن به جلو متمایل شد. خنجر بزرگش در هوا به پرواز در آمد… صدای ویژ خفه‌ای به گوش رسید‌

شبیه رد شدن یک پرنده. دست رییس در میانه بالا بردن کلتش ناگهان متوقف شد. مرد چشم سبز فریاد می‌زد. خنجر، به سرعت پشت دست رییس فرو رفت… صدایی مانند پاره شدن پارچه به گوش رسید… رییس فریاد زد و هم زمان روی زمین خم شد… کلتش روی زمین افتاد… مرد چاق با خشم به طرف زن حمله کرد… خیس عرق بود… مرد چاق حمله کرد. دوید. زن به سمتش دوید. قبل از رسیدن به هم زن به هوا پرید دایره‌ای در هوا رسم کرد موهایش روی شانه‌های لاغرش ریخته بودند شالش تا وسط سرش عقب رفته بود عطر سبک زن …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
آرام،‌ زیباترین دختری بود که توی عمرم دیده بودم، خیلی زیبا، اما شاید باورت نشه هیچ پسری جرات نمی‌کرد دنبالش راه بیفته، آخه کدوم‌ پسر حریف دختری میشه که حداقل توی پنج تا هنر رزمی استاد شده، پدرش کارخونه داشت و یک شرکت بزرگ، راستش ممکنه بپرسین من چطور با این دختر آشنا شدم، داستان جالبی داره،‌ اومده بود به یکی از دوستاش کمک کنه و توی همین گیرودار من باهاش آشنا شدم، دلش رو بردم، دوست شدیم، پدرش برای من شغل خوبی دست و پا کرد، رشته من وکالت بود و تمام کارهای شرکت افتاد دست من، یک جورهایی قادر مطلق اونجا بودم، اینجا بود که کار من شروع شد، یه جورایی اینجا بود که سیب ممنوعه رو خوردم ...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    وحشی
  • ژانر
    عاشقانه، مافیایی، انتقامی
  • نویسنده
    علی زیبایی
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    1128
خرید کتاب
27,600 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 900 بازدید
  • 27,600 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.