پست های ویژه
دانلود رمان عروس کاغذی pdf از هانی زند برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
ترانه دختری که به اجبار پای در زندگی اعلا می‌گذارد. اعلا مردی مغرور و مستبد و سنگ دل. ترانه می‌تونه اعلا رو عاشق خودش کنه؟ …
اعلا مقابل در ایستاده بود و منتظر بود تا هم بازی نمایش زندگی مشترکشان همراهی اش کند. ترانه پشت سرش از خانه خارج شد. اعلا به سمت پله ها رفت و اولین قدم را که روی پله ها گذاشت، به سمت ترانه برگشت: تکرار نکنم که باید زیپ دهنت و بسته نگه داری تا این مسخره بازی ختم بخیر بشه وگرنه… چشم هایش را در حدقه چرخاند و میان حرف های تکراری میان حرف های اعلا که دیگر حالش را بهم میزد پرید: خنگ نیستم اعلا هزار بار همین جمله ها رو مو به مو برام تکرار کردی و در گوشم گفتیشون حرفاتو خودم دیگه
از حفظم. -امیدوارم همینی باشه که میگی. اگه حرفامو همین قدر خوب بلد باشی پس می‌دونی که اگه واقعاً دست از پا خطا کنی تهش چی میشه… حرفش را به انتها رساند و ساعد دست ترانه که در میان پارچه‌ی لباس معلق بود با شدت به سمت جلو کشاند و اگر ترانه تعادلش را حفظ نکرده بود، قطعاً وسط پله ها نقش بر زمین میشد. -الانم مثل یه تازه عروس خوشبخت کنار شوهرت راه بیا که به عشق بینمون شک نکنن. خودش هم از این حرف مسخره پوزخند زد و زیر لب زمزمه کرد: “عشق بینمون” ترانه سکوت را جایزتر از سر و کله زدن
با اعلا دانست و دوشادوش اعلا ایستاد تا در خانه حاج صالح به رویشان باز شود نگاهش به کتونی‌های آبی رنگ ترلان افتاد و خیالش راحت شد که حداقل قرار نیست در کنار فرنگیس خانم که نمونه پخته و زنانه‌ی اعلای تلخ زبان بود، تنها بماند. در خانه به رویشان باز شد و طلا که حالا پیراهنی عبا مانند با روسری سنجاق خورده طرح دار به تن داشت با دیدنشان لبخند زد سرش را به عقب بردو با همان شورو شوق همیشگی اش صدایش را رو به جمعیت بالا برد: عروس و دومادمونم اومدن. بعد مربع به سمتشان برگشت و با صدایی آرام و …
