پست های ویژه
دانلود رمان شبی در پروجا pdf از سارا انضباطی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
حنا زنی جوان و شکست خورده که سال ها قبل به صورت قاچاقی از کشور دزدیده و فروخته و محکوم شده! اما یک شب وقتی می‌فهمه قراره بازیچه‌تر از چیزی که هست بشه تصمیم به فرار می‌گیره و حین فرار و در عین ناامیدی در دل یکی از شب های تاریک و زیبای شهر پروجا با سید الیاس طباطبایی رو به رو می‌شه! مردی از جنس نجابت و مردانگی… مردی که از اون شب به بعد مثل معجزه زندگی حنا رو زیرو رو می کنه و به قلب شکسته‌اش عشقو یاد میده! این داستان روایتِ عشقی‌ست هیجان‌انگیز و پرفراز و نشیب …
سرمو به شیشه اتوبوس چسبوندم و نگاهمو به بیرون دوختم در راه برگشت به تهران بودیم دو روز جست و جوی بی وقفه و سوال و جواب و رفتن به اون انبار ما رو به جایی نرسوند چرا که هیچکس هیچ اطلاعی از شخصی به اسم حسام نداشت یا اگر هم داشت به قول الیاس چیزی مانع از حرف زدنش میشد.. چیزی به اسم ترس باورش سخت بود اما من این روزها به این نتیجه رسیده بودم که برادرم تبدیل به یک خلافکار شده و عجیب اینکه این نتیجه گیری کم کم داشت به یقین
تبدیل میشد. هیچ رد و نشونی از حسام نبود و لعنتی من دیگه هیچ امیدی به دیدنش نداشتم انگار حالا که من برگشته بودم اون رفته بود و از من و تمام گذشته دور شده بود! آه پر حسرتی کشیدم و نگاهمو از پنجره گرفتم. الیاس کنارم روی صندلی بی حرف نشسته بود و پلک بسته بود. چند باری با خانواده اش تماس گرفته بود و گفته بود گوشیش رو گم کرده قرار بود وقتی رسیدیم من زودتر برم و اون یا شب برگرده یا فرداش. نگاهم روی صورتش چرخ خورد نمی‌دونستم خوابه یا
نه اما خوب می‌دونستم این سکوتش به خاطر منه منی که احتیاج به فکر کردن داشتم. نگاهم دوباره و دوباره روی صورتش چرخید. مرد زیادی جذاب بود و جذابیت بی حدش به دلیل وجود مژه‌های پر و فرش بود… مژه هایی که برای یک مرد امتیازی بزرگ محسوب می‌شدند دلم با هربار نگاه به صورتش می‌لرزید از سه شب پیش این احساس بیشتر و بیشتر شده بود اون برای همدردی کنارم بود و من با همون عزیزمش قلبم به سرعت اسب بخار کوبیده بود. لب گزیدم و بغض کردم. این روزها…
