دانلود رمان بیگانه pdf از ساره مرادیان برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
ترنم دختری دهه شصتی از یه خانواده مذهبی و متعصبه که تو خونه پدربزرگش زندگی میکنه. زندگی ترنم روی روال عادی خودش پیش میره تا اینکه پسر عموش، سیاوش، نامزدش دقیقا یک شب قبل از عروسی میمیره و ترنم عروس نشده بیوه میشه! حالا حدود ۴،۵ سالی از مرگ شوهرش گذشته که پسر عموی بزرگش، سالار، برادر سیاوش، پزشک زنان و زایمانی که توی آلمان بهترین زندگی رو داره برمیگرده ایران سالاری که خودش دلش گیر ترنم بوده، حالا هم باید به حرف پدر بزرگش با ترنم عقد کنه و …
وقتی بیدار شدم سرم به اندازهای درد میکرد که جلویم را نمیدیدم. در حالی که با دستم سرم را گرفته بودم وارد حال شدم. محمد طاها نشسته بود و سیگار میکشید. _داداش خاموشش کن. -ترک عادت موجب مرضه. _به اطرافیانت عادت کن. این را گفتم و به سمت آشپزخانه رفتم. _مامان نیست؟-هیچ کسی نیست همه در تکاپوی ازدواج شما افتادند. کنارش نشستم. هم او درد مرا می دانست و هم من درد او را. سال ها بود بچه دار نمیشد و این عذابش میداد. _داداش
نمیخوای با لیلی به دکتر برید باور کنید تلاش نکردن خودش باعث میشه سال ها بعد افسوس بخورید. _نمیشه اگر میشد تا حالا میشد. سیگارش را خاموش کرد و عمیق نگاهم کرد. _شما برید که اگه نشد شرمنده دلتون نباشید. خدا کنه بچه بیاد بخدا خودم دائم خونتون هستم و مراقب شش دنگش. بینی ام را کشید و گفت: چشم خواهر کوچیکه. _بی بلا داداش بزرگه. _پاشو آماده شو امشب برو پیش لیلی من باید برم حجره کار دارم ممکنه نیام اصلا میخوای بگم لیلی بیاد
اینجا حال و هواش عوض شه؟ _نه داداش فکر کنم ما دوتا زیاد حرف ها داشته باشیم برای هم بهتره من برم اونجا. _باشه پس پاشو دیگه دیرم میشه. چشمی گفتم و به سمت اتاق رفتم. خمیردندان، مسواک، لباس و هر چه برای یک شب لازم داشتم را برداشتم. لباس های خانگی را عوض کردم و لباس بیرون اما راحتی پوشیدم. موهایم را شانه زده و بافتم. کمی عطر به خودم زدم. در آینه کوچک اتاق به دختری خیره شدم که چندروزی تا عروس شدنش خون دل خوردنش نمانده بود …