پست های ویژه
دانلود رمان حکم امیر pdf از راضیه درویش زاده برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
آهو دختری که از بچگی عاشقِ پسر عموش شاهرخِ، درست زمانی که بعد از کُلی فراز و نشیب پدر آهو با ازدواجشان موافقت می‌کند. پسر خان”امیر” که تازه از خارج برگشته از آهو خواستگاری می‌کنه و همه چیز به یک باره بهم میریزه.. رویاهای آهو با خودکشی شاهرخ ویران میشه و آهو میمونه با دلی غم زده و پر از نفرت که مسبب مرگ شاهرخ رو امیر علی میدونه از این رو تن به ازدواج با امیر میده و …
کمی همانجا ماند تا آرام شود به زمان زیادی نیاز داشت تا این درد برایش عادی شود اما با هدفی و نیتی که داشت غم شاهرخ فراموشش که نمیشد هیچ بلکه هر بار با دیدن امیر علی در امر انتقام جری تر میشد. دستانش را به سنگ سفید روشویی تکیه داد نفس های عمیقی می کشید تا بغضش را پس بزند انقدر که بغضش بزرگ بود که راه تنفسش را بسته بود چشمان بی تابش را گشاد کرد و به سقف زد. تند تند پلک زد و با خودش در دل تکرار می‌کرد که گریه نکند نفسی محکم
و عمیقی کشید در نهایت قطره اشکی روی گونه سر خورد که حرصش را در آورد با غیظ شیر آب را باز کرد و آب سرد را به صورت زد چشمانش از سردی آب روی هم فشرده شد و نفسش برای باری دیگر در سینه حبس شد لحظه ای بعد چشم باز کرد آب سرد کار خودش را کرده و خبری از بغض سنگین تنگ گلویش نبود قطرهای آب از جای جای صورتش آرام به پایین سُر می‌خورد سرش را آهسته بالا آورد و در آیینه شکسته دستشویی به چهره غم آلود و شکسته خود که دیگر
خبری از شادابی و شیطنت قبل نبود نگریست. پوزخندی روی لب هایش نشست. با تقه ای که به در خورد آهو در جایش تکانی خورد و سریع برگشت. در بسته خیره شد صدای آرام اما نگران امیر علی که نگران حال آهو بود از پشت در آمد. -آهو خوبی؟ از این که اینجا هم خلوتش را بهم ریخته با حرص زیر لب زمزمه کرد. -خروس بی محل… تقه دیگری به در خورد و صدای آهو گفتن امیر روی اعصاب آهو رفت با یه قدم خود را به در رساند و غیظ در را باز کرد. چی می‌خوای …
