دانلود رمان در دست تعمیر pdf از هانیه عصمتی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
همه چیز از یه تصادف شروع میشه. یک طرف تسنیم، راننده ماشینه و طرف دیگه، مردی که حافظش رو از دست داده. مرد مرموزی که دو ماه توی کما بود، اما هیچکس سراغش نیومد. وقتی به هوش میاد، اسمش میشه سینا. به ناچار همخونهی تسنیم و خانوادش میشه تا از روی وسایلی که شب تصادف همراهش بوده، هویتش رو پیدا کنه. توی اولین قدم، پاش به یه مهمونی عجیب باز میشه که سینا رو وارد یه بازی خطرناک میکنه. یه بازی پر از قربانی، پر از خون بازی! تسنیم هم یکی از اون قربانیهاست،سینا میتونه نجاتش بده؟
خمیازه کشان در اتاق خواب را باز میکند تمام راه را شوکا یک بند حرف زده بود و حالا مغزش در مرز انفجار است! چشمش که به صحنهی مقابلش میافتد، خواب از سرش میپرد و چشمانش گرد میشوند انگار که یک سطل آب یخ رویش ریخته باشند! سینا روی تخت خوابش برده و تسنیم پایین تخت. خواهرش اینجا چه میکند؟ جلو میرود و بالای سرش می ایستد. قامت خم میکند و زمزمه وار میگوید: تسنیم؟ بیدار شو. جوابی نمی گیرد. دست روی شانه اش
میگذارد و کمی تکانش میدهد: تسنیم! تسنیم چشمانش را باز میکند و نگاه گیجش روی صورت سینا قفل میشود تیرداد آرام اما پر حرص میگوید: اینجا چرا خوابیدی دختر؟ چند ثانیه ای طول میکشد تا به خودش بیاید و بفهمد که کجاست به تیرداد نگاه میکند و میپرسد: کی اومدی؟ تیرداد اخمی غلیظ روی پیشانی دارد: همین الان تو اینجا چیکار میکنی؟ دستی به چشم چپش میکشد؛ نفهمیدم کی خوابم برد. به سینا نگاه میکند و زیر لب میگوید: این کی اومد من
نفهمیدم؟ تیرداد میگوید: پاشو پاشو برو تو اتاق خودت بخواب. سینا اخمی کمرنگ بر پیشانی مینشاند. نچی میکند و میگوید: چقدر حرف میزنید شما، آه! تیرداد نگاهش میکند و اخمش باز میشود: بیداری؟! سینا چشمانش را باز میکند.. _نه پس تو خواب دارم باهات حرف میزنم. سر از روی بالش بلند میکند و لبه تخت مینشیند. خیره به نقطه ای نامعلوم دستی به موهای آشفته اش میکشد و آشفته ترشان میکند. از صدایش درماندگی میبارد خوابم نمیبره که مغزم داره میترکه …