دانلود رمان کدو تنبل pdf از مرجان جانی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان از یک آتش سوزی شروع میشود، از مرگ و تنهایی! پسری به اسم آرنیک که اتفاقات تلخی رو پشت سر گذاشته و بیمار میشود، حالا درست زمانی که حالش بهتر شده و میخواد به زندگی عادیش برگردد، با شخصی که فکر می کند مرده روبه رو میشود …
با شنیدن صدای آشنایی از پشت سر کارمن، سرمو بلند کردم. با دیدن الیاس لبخندم محو شد. جلو اومد و دستشو رو کمر کارمن گذاشت و بالبخند کج گوشه لبش بهم خیره شد. کارمن ازم فاصله گرفت و کنارش ایستاد. از کارش شوکه شدم.هنوز دستام رو هوا مونده بود… اینجا چه خبره؟ به کارمن گفت عشقم؟ کارمن! کدوتنبل من کنار الیاس چیکار داره؟ نگاهم از چشمای الیاس سر خورد و رو نگاه کارمن ثابت موند: این چی میگه؟ الیاس: آرنیک! آرنیک بودی درسته؟ قبلا آشنا شدیم…
زشته به جای اسمم این خطابم کنی اهمیتی به حرفاش ندادم. چشمام قفل چشمای کارمن بود. دستمو مشت کردم و دوباره پرسیدم: این چی میگه؟ کارمن: امم… چیزه، یعنی… الیاس کارمن نامزد منه از هیجان دیدن دوستاش… زبونش بند اومده. سرمو پایین انداختم. زمین داشت می چرخید، نفسم سنگین شده بود. مشتم رو چند بار باز و بسته کردم و چشمام رو بستم. نفس عمیقی کشیدم و چشمام رو باز کردم. دیدم تار بود، اشک تو چشمام نمیذاشت درست زمین رو
ببینم. به تصویر تار جلو چشمم خندیدم. بلند خندیدم و سرمو بالا گرفتم. دستم رو از بالا تا پایین محکم روی صورتم کشیدم و اشکام رو پاک کردم. با خنده گفتم: شوخی قشنگی نیست. تو که اصلا شوخی کردن رو دوست نداری. اریک بازوم رو گرفت: آرنیک. به سمتش برگشتم و با خنده گفتم: میگه نامزدمه! بلند قهقه زدم و ادامه دادم: کارمنِ من نامزدشه. صدای خنده ام به قدری بلند بود که مطمئنم دیگران به جای بازی داشتن ما رو تماشا میکردن. اریک بهتره بریم …