پست های ویژه
دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمندنیا برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها، به مرور همه چیز تغییر داده و … تابان زنی است که روزگار پذیرای مسئولیت های سنگینی کرده است! مسئولیت هایی که به دوش کشیدنشان راحت نیست اما تابان قوی تر و سر سخت تر از این حرفاست !
حال اوحد خوب نبود مثل همه‌ی سال های بعد آن تصادف نحس، تصادفی که منجر شد به آسیب شدید او و بعد لیلایی که نتوانست بماند پای یک مرد معلول شده. ابوذر داشت داروهای اوحد را زیر و رو می کرد و حنیف نشسته بود کنار تخت او… به آن چروک های ریز گوشه ی چشمانش زل زده بود و هرزگاهی خاطره ای از جلوی چشمانش رد میشد و دلش را مچاله می کرد به
حال این مرد اوحد که خوابش برد ابوذر را هم فرستاد برای استراحت و بعد، خودش رفت پشت پنجره شهر های جنوبی، شب های روشنی داشتند شلوغ و پررنگ به خصوص حالا که نزدیک شده بودند به عید و مردم از هوای خوب شبانه نمی گذشتند از پشت آن پنجره، صداها را نمی شنید اما رنگ ها توی چشمانش می رقصیدند.فکرهایش شلوغ بودند نمی توانست نظمشان
بدهد، خیلی وقت بود حتی به کلوپ هم سر نزده و بیش تر از همیشه به خودش پناه برده بود. صدای آوایی، سرش را چرخاند. چشمان اوحد باز شده بودند و داشتند حنیف را مطلع می‌کردند از بیداری شان. حنیف سمتش گام برداشت، چشمان نم زده او، اخمش را توی هم برد و سرش را نزدیک کرد به سرش! _جانم بابا؟ درد داری؟ سر اوحد تکان خورد، حنیف نشست …
