دانلود رمان مردی که شناخته نشد pdf از زهرا راستگو برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
عشقی یه طرفه و ممنوعه که بدجور دختر داستان رو اسیر کرده. سموئیل پسر یهودی و خاص و مرموزی که فاطمه به شدت عاشقش میشه! جلوی چشم های فاطمه اتفاقات خاصی بین سموئیل و دخترخاله ش می افته که حسابی فاطمه رو عصبی میکنه تا اینکه…
به محض ورود به اتاق خودش را روی مبل می اندازد. موبایلش مدام می لرزد روی کاناپه پرتش می کند، درست کنار دانیال فرود می آید. در یخچال را باز می کند و بطری خوش رنگش را در می آورد، خیلی سریع دیواره های شیشه ای لیوان با رنگ ارغوانی شفاف می درخشند جرعه جرعه می نوشد و همزمان سرش داغ و داغ تر می شود. دانیال روی کاناپه دراز می کشد و با
سری کج شده بی آنکه چشم از او بردارد پشت هم پلک می زند. بهتر از هر کسی می داند که وقتی حوصله ی زمین و زمان را ندارد چه عکس العملی انجام دهد. حالا هم فقط صدای نفس های کوتاهش همان هزاران حرفی میشود که در عمیق ترین نقطه حنجره اش آتش می گیرد و با نفس های بلندی که بیرون می دهد. زبانه های آتش درونش را به سختی خاموش می کند و واکنش
سموئیل به تمام رفتارهایش فقط ریشخندی است که ابروهایش را بیشتر به سمت پایین می کشد. پلیورش را از سر بیرون می آورد و کنار دانیال می نشیند و سرش را به پشت کاناپه تکیه می دهد. دست های دانیال کلافه به دنبال گوشی روی کاناپه کشیده می شوند و با غیض سمت سموئیل پرتاب می کند. _بگیر این بی صاحبو رو مخه با اون وبیره ی مزخرفش…