دانلود رمان فراسوی خیال چشمانت pdf از میسنا.میم برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
هوراد معروف ترین جراح مغز و اعصاب آمریکا کسی که معروفیتش توی ایران زبون زد همه هست و بیمارستان های زیادی زیر نظر خودش و بیمارستان خصوصیش هست کسی که همه ازخداشونه یه گوشه نظر ازین دکتر مغرور و به شدت اخمومون داشته باشن همین که پاش توی بیمارستانش توی ایران میذاره توی اولین برخوردش عاشق پرستارش میشه و برای بدست آوردنش از بیماری مادرش سواستفاده میکنه و…
“نورا” از عصری که اومدم کل بیمارستان در تکاپو بود جلسه با پرسنل همه شوق و ذوق داشتن هرکسی واسه خودش یه چیزی از رئیس بیمارستان می گفت از خوشگلیش،جذابیتش و پولدار بودنش. خیلیا هم دوس داشتن جای دوس دخترای شازده باشن.تازه کارم تموم شده بود و رفتم سمت اتاق که یکم استراحت کنم. همین که داخل شدم هانیه، سحر و چنتای دیگه داشتن
درباره جلسه و مالک بیمارستان حرف میزدن رفتم روی کاناپه نشستم و سرم تکیه دادم و چشام بستم و دستام زیر بغلم گرفتم دلم خواب می خواست ولی خوابم نمیبرد، کم کم دو سه ساعتی بیکارم. یهو صدای تقه زدن به در رو شنیدم سریع چشام رو باز کردم و صاف نشستم. با دیدن آقای حیدری از جام بلند شدم و همه سلام خسته نباشیدی بهش دادیم با خوش رویی جواب
داد و تاکید کرد برای جلسه و اینکه ما بعد از کارکنای قدیمی میریم توی اتاق جلسه. بعد که حرفاش رو زد رفت رو کردم به سحر که گفت: وای دل تو دلم نیست که ببینمش. _بازم توشروع کردی. -چیکار کنم اخه خیلی خوشگل و جذابه. _حتما خانم داره دل نبند. یهو هانیه با قیافه ای متفکر گفت: نورا تو چطور ازش خوشت نیومده تو خودت خیلی نازتر و دلربا تر از اونی ولی…