پست های ویژه
دانلود رمان تیامدا pdf از معصوم ترکان برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
تیامدا به همراه برادر و مادرش به خانه ای جدید می روند، در همسایگی آنها نویسنده ای وجود دارد که باعث میشود در زندگی تیامدا اتفاق های عجیبی بیفتد!
صبح روز بعد تیامدا با صدای بلندی از خواب پرید.کمی طول کشید تا به خودش بیاید و متوجه شود که صدای در است. شتابزده از جا برخاست، از خانه خارج شد و در را باز کرد. چارلی بود! چارلی که نفس نفس میزد با دیدن چهره ترسیده آشفته تیامدا خجالت زده شد و گفت:ببخشید خانم نایتینگل توماس با من تماس گرفته و میخواد با شما صحبت کنه. گفت که زیاد فرصت
نداره برای تلفنی صحبت کردن، برای همین من شتاب زده به سراغ شمااومدم!» سپس موبایل هوشمندش را به تیامدا داد. او که تازه به خودش آمده بود موبایل را از چارلی گرفت. الو… توماس با عجله :گفت «الو تیامـدا، من زیاد فرصت ندارم تلفنی صحبت کنم، چون از تلفن بیمارستان به تو زنگ میزنم هر چقدر شماره اتاق خانم وان رو گرفتم کسی برنداشت… زنگ زدم که
بگم حال پدر خوبه و فقط پاش شکسته و بدنش کوفتگی داره شاید چند روزی در بریستول بمونیم و با پدر برگردیم. راستی حال تو خوبه؟» تیامدا صدایش را صاف کرد:آره حال من خوبه شماهم مراقب خودتون باشید و اگر خبر دیگه ای شد بگید. بهم -باشه حتماً اوه من دیگه باید برم، مراقب خودت باش؛ خدانگهدار -خدانگهدار. تیامدا تماس را قطع کرد موبایل را به چارلی داد…
