دانلود رمان زمانی که یک اثر هنری بودم pdf از اریک امانوئل اشمیت برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
وقتی با تو برخورد کردم، از چه چیزی رنج میبردی؟ از داشتن آگاهی. برای اینکه رنج نبری به تو پیشنهاد میکنم که به یک شی تبدیل شوی، کاملا یک شی، و در همهی موارد از من اطاعت کنی، خودت را منسوخ کن. فکر و اندیشهی من باید جانشین فکر و اندیشهی تو باشد. _این یعنی میخواهید من برده شما باشم. نه بیچاره! برده خیلی بالاتر از شی است. برده آگاهی دارد. برده میخواهد آزاد باشد؛ نه من میخواهم تو چیزی کمتر از یک برده باشی.
زئوس پترلاما جشن بزرگی را تدارک دید و آن را جشن شروع دوباره ی من نامید. از چهار روز قبل ویلای لامبریلیک پر از سروصدای تدارک جشن بود. میزها را بالا می آوردند بیشه زار را مرتب می کردند و پروژکتورها را کار گذاشتند. کارتون های پری به جزیره مان فرستاده بودند که واقعاً مهم بودند. در جریان بررسی لیست مدعوین این احساس خوشایند به من دست داد که تولدم از مراسم تشییع جنازه ام شیک تر باشد.
یک اسم از اسامی مدعوین ذهن مرا به طرز خاصی درگیر خود کرده بود. برداران فیرللی آیا آن ها می آیند؟ از زئوس پترلاما سؤال کردم و او هم به من گفت که آن ها می خواهند فیلم اتوبیوگرافی کار کنند و این که آن ها به وابسته ی مطبوعاتی خود گفته بودند که نخواهند آمد. – چه بد شد! -غصه نخور آنها همیشه همین طور جواب می دهند ولی بعداً خودشان را میرسانند. آن ها برای نشان دادن خودشان
چنین فرصتی را از دست نخواهند داد این کار آن ها ترفندی است که بخواهند خودشان را مهم و پرمشغله جلوه دهند در ضمن یک شب که هزار شب نمی شود. -پس من آن ها را میبینم؟ تو آن ها را میبینی و البته آنها هم تو را میبینند. در ساعت هشت شب زئوس پترلاما سوتش را به صدا در می آورد،به علامت این که حالادیگر خدمتکاران باید در آشپزخانه باشند و تزئینات در استودیوها راه که باز شد دکتر فیشه و…