دانلود رمان یک گل سرخ برای امیلی pdf از ویلیام فاکنر برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان خانه ای در آستانه فرو ریختن که در آن آدم داستان، بریده از جهان، چون قارچی که در تاریکی بردیواری رشد کند از انسانهای پیرامون خود میبرد و به صورت هیولا در میآید. میس امیلی گریرسن دور از هیاهو وگرد وخاک و آفتاب جهان امور عادی انسان، درانزوای اختیاری خود (یا شاید اسیر اجبار درون خویش) سرمیکند و سرانجام آنچه دراتاق طبقه بالای خانه او برجای میماند وحشتی پایا و نفرت انگیز به ما میبخشد…
وقتی که پدرش مرد، خانه آنها تنها چیزی بود که از او برای میس امیلی باقی مانده بود. مردم خوشحال شده بودند چون بالاخره محملی پیدا کرده بودند که برای میس امیلی دلسوزی کنند. تنهایی و فقر او را تنبیه می کرد. افتاده میشد. او هم دیگر کم و بیش هیجان و یاس داشتن و نداشتن چند شاهی پول را می توانست درک کند. روز پس از مرگ پدرش همه خانم ها خودشان را حاضر کردند که برای تسلیت و پیشنهاد
کمک به دیدنش بروند ولی او همه را دم در ملاقات کرد لباسش مطابق معمول بود و هیچ اثر اندوهی در چهره اش دیده نمیشد به آنها گفت که پدرش نمرده است به رؤسا هم که به دیدنش می رفتند، و به دکتر که می خواستند او را متقاعد کنند که جنازه پدرش را به آنها تسلیم کند، همین را می گفت و فقط وقتی که دیگر نزدیک بود به قانون و زور متوسل شوند تسلیم شد. و آن ها جنازه را فورا دفن کردند.
ما در آن موقع نمی گفتیم که میس امیلی دیوانه است. ما خیال می کردیم که باید این کار را بکند. ما تمام جوان هایی را که پدرش از او رانده بود به یاد داشتیم و چون دیگر کسی نمانده بود، می گفتیم باید هم به کسی که او را غارت کرده است دو دستی بچسبد، همانطور که همه می چسبند. میس امیلی مدتی مریض بود وقتی که دوباره او را دیدیم موهایش را کوتاه کرده بود، و شکل دخترها شده بود؛ و آدم را کمی…