پست های ویژه
دانلود رمان ناردونه برفی pdf از فرناز احمدلی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
ناردونه دانشجوی روان پزشکیه و بخاطر خراب کاری که تو دانشگاه کرده داره اخراج میشه. با وساطت استادش قبول می کنن دوباره به درسش ادامه بده اما….
نمی دونست بار چندم بود که بالا میاورد اما دیگه چیزی تو معدش نمونده بود. سرگیجه و حالت تهوع تو این دو روز دمار از روزگارش درآورده بودن… فشار عصبی بلاخره کار خودشو کرده بود. یسرى وقتا شب از گرما و سرما به خودش می پیچید تا حالا اینجوری نشده بود. البته حق داشت به این حالو روز بیوفته. اتفاقایی که واسش افتاده بودن کم چیزایی نبودن که بشه راحت از کنارشون گذشت… دو روز از آخرین
باری که سورنو دیده بود می گذشت.بعد از اینکه اون حرفارو بهش زد رفت و دیگه پیداش نشد… ساواش هر روز بهش سر میزد نگاهش به طرز عجیبی نگران بود. نگرانی که باعث میشد ناردونه احساس خجالت کنه. بچش بخاطر اون مریض شده بود. توقع داشت مثل سورن و بقیه ازش متنفر باش اما نبود. مثل اینکه واقعا باهاشون فرق می کرد… بوی غذا زیر بینیش پیچید پشت بندش در باز شد. صورتشو تو بالشت فرو کرد.
حالش از غذا بهم میخورد. _نمی خورم… نمی خورم نمیخوام بخورم بخورم دست از سرم بردارید توروخدا ببرش بیرون هیچی نمی خوام… سورن: بلند شو… شوکه سرشو بلند کرد فکر می کرد علی یا نسیم باشن. سینیو گذاشت جلوش. _بخور… ناردونه نفسشو حبس کرد: نمی خوام…. خواست از تخت پایین بره اما سورن جلوش وایساد. _حوصله مسخره بازی ندارم ناردونه بخور سگم نکن… ناردونه لباشو بهم فشار داد…
