پست های ویژه
دانلود رمان سازی که صدایش تویی pdf از هنگامه امیدی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
من آزادم، آزاد ابتکار. یکی از بهترین و مشهور ترین نوازنده هایی که دنیا به خودش دیده. بعد از اینکه سال ها تمام دنیا رو گشتم و بادخترای مختلف رابطه داشتم، به ایران برگشتم. عشق برای من معنی نداره، زن ها هیچوقت جایی توی قلب من نداشتن. اما خبر نداشتم که قراره شیفته و شیدای چشم های سبز وحشی یه دختر بشم، دختری که از تمام مردها فراریه. خزان، دختری که قلب من رو برده، زندگیش پر از رازهای تاریکیه که من باید کشفشون کنم، باید بفهمم که…
صبح روز بعد، زمانی که از خواب بیدار شدم برخلاف روزهای دیگر برای شروع روزم اشتیاق داشتم. احساسی ته قلبم نوید می داد که امروز قرار است برایم روز خاص و منحصر به فردی باشد که هیچ چیز و هیچ کسی قادر به خراب کردنش نخواهد بود. برخلاف روزهای عادی، صبحانه‌م را کامل خورده بودم، برای آنکه تمام روز را سرحال بمانم دوش گرفته بودم، تک تک لباس هایم را با وسواسی که کمتر از خودم سراغ
داشتم انتخاب کرده بودم و با هر سختی که بود اندکی آرایش روی صورت رنگ پریده ام نشانده بودم. با فراز تماس گرفته بودم تا مطمئن شـوم که امروز قرار نیست یکدیگر را ببینیم و زمانی که از بودنش در جمع دوستانش مطمئن شده بودم به بهانه ی دیرکاری ام در آموزشگاه از او خواسته بودم تا تمام روز با من تماسی نگیرد. میدانستم که اگر بعدا حقیقت را می فهمید حسابی از دستم شاکی می شد اما نمی توانستم
ریسک شنیدن سوال و جواب های بی پایانش را به جان بخرم، لااقل نه برای امروز. کارم که با بررسی دفتر زیر دستم تمام شد، برای هزارمین بار سرم را بالا گرفتم و بی صبرانه به سـاعت روی دیوار نگاه کردم. ساعت چهار و چهل و پنج دقیقه ی عصر بود و این یعنی تنها یک ربع زمان تا پایان کارم در آموزشگاه باقی مانده بود اما هنوز هیچ خبری از آزاد نبود. قرارمان این بود که زمان و مکان دیدارمان را برایم میامک کند…
