پست های ویژه
دانلود رمان معمار عشق pdf از دوشیزه برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان دختر و پسریه که به صلاحدید خانواده هاشون برای هم در نظر گرفته میشن و هر کدوم به خاطر شرایطی که دارن مجبور میشن که تن به این ازدواج بدن… ولی حضور شخص سومی باعث میشه مسیر زندگیشون ناهموار بشه…
پشت فرمون نشسته بود و با فکری مشغول به سمت خونه میرفت… چند روزی بود که هانیه رو به حال خودش گذاشته بود و از اینکه هیچ بهونه ای برای اذیت کردنش نداشت کلافه بود… خصوصاً بعد از فشارهایی که از طریق تبسم بهش وارد میشد. باصدای زنگ تلفنش از فکر و خیال بیرون اومد… مادرش بود… سریع جواب داد: جانم مامان جان؟؟؟ _سلام پسرم حالت خوبه؟؟؟ _قربانت عزیزم… شما خوبی؟؟؟
_الحمد الله… هانیه چطوره؟؟؟ چشماشو محکم بست… انگار هنوز به این اسم عادت نکرده بود… _اونم خوبه سلام داره… _سلامت باشه… چند روز پیش اومده بود پیشم… خیلی خوشحال شدم…. کاش تو هم میومدی… _درگیر بودم مامان… _باشه پسرم کجایی؟؟؟ _من تو ماشینم دارم میرم خونه. _ای بابا باراد جان الآن چه وقت خونه رفتنه؟؟ _چرا؟؟ مگه چیزی شده؟؟ نباید هانیه رو تا این وقت شب تنها بذاری…
_چند وقت پیش از مادرش شنیدم که این دختره طفل معصوم… از تاریکی وحشت داره مادر… گفتم شاید روش نشه به خودت بگه… تو یه ذره مراعات کن قبل از تاریکی خونه باشی… نفس کلافه ای کشید… فکر کردن به ترس و وحشت بختک زندگیش آخرین چیزی بود که می خواست با اینحال برای نفس مادرش دست از سرش برداره بالاجبار گفت: چشم مامان جون.. حواسم هست.. امروز یه کم درگیر بودم….
