دانلود رمان و سپس هیچکس نبود pdf از آگاتا کریستی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
ده نفر، هفت مرد و سه زن، توسط افرادی به ظاهر مختلف دعوت می شوند که تعطیلات خود را در جزیره ای دورافتاده به نام «جزیرهٔ زنگی» (Nigger Island) بگذرانند. بعضی از آن ها قبلاً همدیگر را بر سر موضوعی می شناخته اند؛ ولی بیشترشان قبل از رفتن به جزیره هیچگاه یکدیگر را ندیده بودند. این ده نفر هر کدام به گونه ای در گذشته خود باعث قتل یک فرد شده اند. پس از گذشت مدتی در جزیره، آن ها متوجه می شوند که همه از سوی یک فرد به آن جا دعوت شده اند….
“صدا” خاموش شد. سکوت مرگباری بر اتاق حکمفرما شد. ولی هنوز همه از صدایی که شنیده بودند مات و مبهوت برجا خشکشان زده بود که ناگاه صدای افتادن چیزی بلند شد آقای راجرز سینی قهوه را انداخته بود! بلافاصله پس از آن صدای جیغی برخاست و سپس صدای خفه ای به گوش رسید. لومبارد اولین نفر بود که از جایش تکان خورد. به طرف در اتاق خیز برداشت و آن را گشود. بیرون اتاق خانم راجرز روی
زمین افتاده بود. لومبارد فریاد زد: مارستون. آنتونی به کمک او شتافت و با هم پیکر زن را به داخل اتاق آوردند. دکتر آرمسترانگ فوراً خودش را بالای سرخانم راجرز رساند، به آنها کمک کرد تا او را روی کاناپه بخواباند، بعد به روی او خم شد و فوراً گفت: چیزی نیست فقط غش کرده تا چند دقیقه دیگر خوب می شود. لومبارد به راجرز گفت: کمی براندی بیار. راجرز که صورتش مثل گچ سفید شده بود و دست هایش می لرزید،
زیر لب گفت: چشم آقا. و به سرعت از اتاق خارج شد. ورا گفت: آن صدا چه بود؟ چه کسی حرف می زد؟ ژنرال مک آرتور با عصبانیت گفت: این جا چه خبر است؟ این چه جور شوخی مسخره ای است؟ دست های ژنرال می لرزید و شانه هایش خم شده بود گویی ده سال پیرتر شده بود. بلور با دستمالش صورتش را پاک می کرد فقط قاضی وارگریو و خانم برنت از جایشان تکان نخوردند. امیلی برنت همان طور محکم و…