دانلود رمان قتل خانم مک گینتی pdf از آگاتا کریستی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان پیرزنی به نام “خانم مک گینتی” که تنها زندگی می کرد و یک مستاجر به نام “جیمز بنتلی” داشت. خانم مک گینتی در خانهی خودش در اثر ضربهی محکمی به پشت سر، به قتل میرسد و همهی دار و ندارش که سی پوند بوده هم به سرقت میرود. از آن جا که جیمز بنتلی مدتی بود که بیکار و بیپول شده بود، مظنون اصلی محسوب شده و همه او را مقصر قتل میدانند. در این جا “هرکول پوآروی” کارآگاه به قصه قتل خانم مک گینتی وارد میشود تا…
هرکول پوارو با بی علاقگی به اطراف اطاق نگاه کرد. اطاقی که تنها حسن آن وسعت و ابعاد مناسب آن بود با دهن کجی انگشتش را مظنونانه روی قفسه کتاب کشید… بله… همان طور که حدس زده بود… پر از گرد و غبار با اکراه روی کاناپه نشست که فنرهای کهنه و شکسته آن به صدا در آمد. دو تا صندلی دسته دار دیگر هم در وضعیتی مشابه کاناپه بودند. سنگ بزرگ و بدقیافشی که بنظر پوارو مطمئاً گر بود روی
صندلی چهارم راحت نشسته و غرغر می کرد کاغذ دیواری رنگ و رو رفته، اشیاء فلزی حکاکی شده نازیبائی به انضمام دو تابلوی رنگ و روغن بصورتی کج و معوج به دیوارها آویزان بودند. روکش صندلی ها کهنه و کثیف موکت کف سوراخ سوراخ با طرحی که از اول بیریخت بوده است اشیاء مختلفی اینور و آنور اطاق بصورت پراکنده و نامنظم قرار داشت. میز وسط اطاق نیز بعلت شل و ول بودن پایه ها
بصورت خطرناکی باین طرف و آن طرف متمایل می شد. پنجره باز بود و ظاهراً هیچ نیروئی در جهان قادر نبود آنرا مجدداً ببندد. در اطاق هم بهمین ترتیب موقتاً بسته شده و معلوم بود بسته بودن آن دوامی نخواهد داشت. برای اینکه جفت در کاملاً جا نیافتاده و لذا هر بار که باد می وزید دوباره باز و هوای اطاق نیز شدیداً سرد می شد. پوارو آهی کشید و با لحن دلسوزانه ای بخود گفت: محکومم که رنج بکشم… بله…. محکوم.