دانلود رمان پوآرو و جعبه مدرک pdf از آگاتا کریستی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
کتاب پوآرو و جعبه مدرک نوشته آگاتا کریستی، حاوی دو داستان پوآرو و جعبه مدرک و سرزمین وحشت لیلی ماگراو با حالتی که به نظر کمی ناراحت می رسید با دقت و سلیقه دستکش های خود را مرتب می کرد و تا می نمود و مجددا تای آنها را به هم می زد و تمام این حرکات غیر ارادی بود. او نگاهی به کسی که جلوی رویش نشسته بود خیره شد و ساکت ماند.
پوارو از پله ها بالا رفت در انتهای پلکان اتاق کوچکی قرار داشت که به جز تلسکوپ یک تخت و یک میز توالت نیز در آن جای گرفته بود بعد از این که پوارو همه جا را به خوبی دید و مطمئن شد که اتاق در دیگری ندارد از پله ها پائین آمد و پرسید: آیا شما در آن شب صدای برگشتن آقای لورسون را شنیدید؟ _نه آن موقع خواب بودم. پوارو دور اتاق را نگاهی انداخت و سپس گفت: ممکن است پرده ها را عقب بزنید.
تریفوسیس پرده های مخمل سیاه را عقب کشید و پوارو چلچراغ لوستر را روشن کرد سالن مانند روز روشن شده بود. _آیا چراغ مطالعه در این اتاق پیدا می شود؟ تریفوسیس آباژوری که پایۀ چنین و بسیار زیبایی داشت روی میز تحریر گذاشت و آنرا روشن نمود. پوارو چلچراغ را خاموش کرد و سپس دوباره روشن نمود. چند بار این کار را انجام داد و سپس گفت: من دیگر در این اتاق کاری ندارم، برویم.
اینجا شام را ساعت ۷/۵ می دهند این طور نیست و وقتی متوجه شد درست حدس زده به اتاق خودش رفت که برای شام آماده شود. جورج در اتاقش مشغول مرتب کردن اثاثیه او بود. پوارو گفت: – جورج امشب سر شام با مردی روبرو خواهم شد که فوق العاده برایم جالب توجه است کسی که با اخلاقی تندش مانند برادرش است و از آفریقا هم آمده. پارسون دوست داشت دربارۀ او صحبت کند ولی خانم لیلی میل نداشت…