پست های ویژه
دانلود رمان بازگردانده شده (جلد دوم) pdf از جیمن ایو برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
اون‌ها همشون مرتکب یه اشتباه بزرگ شدن. اشتباهی که باید بخاطرش تاوان سنگینی پس بدن! در طی ده سال گذشته، با من مثل یه قربانی رفتار شد. یه قربانی برای گرگینه‌های گروهم… یه قربانی برای جفت واقعیم؛ کسی که به بی‌رحمانه ترین شکل ممکن منو از خودش طرد کرد. و یه قربانی برای سایه‌ی وحشی؛ کسی که برای رسیدن به اهدافش، از من سواستفاده کرد. یا شاید… واقعا سایه با من همچین کاری کرده؟ سایه… مردی که پر از راز و معماست و هرگز حاضر نمیشه افکار و نقشه‌هاش رو فاش کنه…
تمام موجودات سایه رو فرا خوندم؛ تمام موجوداتی که میتونستم بهشون دسترسی پیدا کنم و… همینطور موجودات دیگه ای که قصد داشتن منو همراهی کنن. دست هام به سمت بالا متمایل شدن؛ انگار با تکنیکی که اجرا می کردم می تونستم تاریکی رو در آغوش بگیرم. و این حس دقیقا مثل زمانی بود که طلسم انسداد و هم آوری که روی درگاه سرزمین سایه نصب شده بود رو لمس کردم. من وجودم رو برای اون موجود تاریک باز کرده بودم و اون
موجود طوری به درونم نفوذ کرد که انگار وارد خونه اش شده. قدرتم مثل تارهای عنکبوت اطرافم رو فرا گرفت و وقتی آزاد کردن این انرژی جدیدی که تسلط منو به دست گرفته بود خاتمه پیدا کرد. چشم هام فورا باز شدن یه لحظه زمان برد تا بفهمم جلوی چشم هام دقیقا دارم چی میبینم… که بفهمم من دقیقا چیکار کردم! من چیکار کرده بودم؟! دیگه خبری از آتیش نبود. در واقع یه دیوار واقعی که از تاریکی و دود نشات می گرفت
جایگزین شعله های آتیشی که همین چند لحظه پیش اطرافم رو فرا گرفته بودن شده بود. و فقط نگاه کردن به اون دیوار کافی بود تا چنان شوکی بهم وارد بشه که عقلم برگرده سرجاش! و بفهمم که چه گندی به بار آوردم… وقتی تو خشم و کینه غرق شده بودم، من یه موجود تاریک که درونش پر از جرقه های الکتریکی بود رو به اینجا فرا خوندم! مثل همون جرقه هایی که من درون دودی یا بهتره بگم همون همراه همیشگی سایه دیده بودم….
