دانلود رمان مامان من خوبم pdf از رویا قاسمی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
مامان، نگاه بدبینانهای به جهان داره. نگاهش رو میتونم به شلاق سیاهی تشبیه کنم که سمت همهٔ آدمهایی که، نه! در واقع شلاق سیاهش رو سمت هر موجود زندهای گرفته، که از کنار من و برادرم رد میشه. حتی مورچهها هم از این شلاق سیاه در امان نیستند.
با بچه ها قرار گذاشتیم بریم سینما. منم پالتویی که برام دوخته رو پوشیدم هر چقدر هم منتظرم از سالن بره اتاقش که نبینه این لباس رو تنم کردم، فایده ای نداره! داره دیرم میشه و مجبور میشم با کمترین صدایی که ایجاد میشه از اتاقم خارج بشم. اما شانس باهام یار نیست، چون مامان با ذوق و شوق و صدای بلندی میگه: -به به دست و پنجهت درد نکنه سینا! چه لباسی دوختی براش. سر جام خشکم میزنه! سینا سرش رو میچرخونه سمت
منی که دو روز هست اصلا نگاهشم نمی کنم. عمه من کارم درسته! میبینی که از لولو و ببر بنگال و اسبی که شیهه میکشه عروسک می سازم. خدای من این پسره رسما داره باهام می جنگه. مامان هم طوری نسبت به ما عقب نشینی کرده که باورش برام سخته! _حداقل لولو و ببربنگال و اسب هایی که شیهه میکشن شرف دارن به خر و گاوهایی که حتی برای تهیه ی علوفه ی خودشون هم از جاشون تکون نمیخورن! مامان لیوان از دستش میافته و سینا با
بهت و چهره ای که انگار به سمت قهقه زدن میره بهم نگاه میکنه. _عمه قسم بخور این دخترت، بچه ی بابام نیستش! قسم بخور که از بابام ندزدیدیش؟! مامان حرفی نمیزنه و مثل این که واقعا خوب شدن این رابطه رو به خودمون سپردن! به سمت خروجی میرم. _عمه منم برم جایی کار دارم زود برمی گردم. -باشه عمه مراقب باش زودم برگرد. _چشم عمه. مامان به من هم توصیه میکنه مراقب خودم باشم با هم از خونه خارج میشیم و…