دانلود رمان موسم اشتیاق pdf از دانیل استیل برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
زنگ ساعت شماطه دار در راس ساعت شش به صدا درآمد. زن حرکتی به خود داده، دستش را از زیر پتو بیرون آورد و زنگ ساعت را قطع کرد، می توانست صدای زنگ ساعت را نشنیده بگیرد، می توانست همچنان بخوابد و مجبور نبود برود…
اتومبیل استیشن واگن سرمه ای رنگ به راحتی سرعت گرفت و کیت آن را به سرعت در شاهراه به حرکت درآورد. مرسدس کوچکی را که تام به او داده بود به فروش رسانده بود، او دیگر نیازی به آن نداشت، این اتومبیل هم اکنون بهتر می توانست به او خدمت کند. بلندی ها به افق های دور دست تمایل داشتند و حتی در این موقع از تابستان نیز سرسبز و خرم جلوه می کردند تکه هایی از قسمت های قهوه ای رنگ بر پهنه آنها دیده میشد،
ولی در طول تابستان باران کافی باریده بود و هرگاه که نواحی کوهستانی را پشت سر می نهاد و در برابر تپه های مقابل قرار می گرفت عظمت منظره آن نواحی با گلهای وحشی روییده در دامنه تپه ها ردیف درختان پراکنده اثر، روح آن را محسور می ساخت. از فاصله های دور گله های چهارپایان دیده می شدند. کیت با خود می اندیشید بزرگ کردن کودک در این مناطق چقدر نیکوست. کودکی که در دامن طبیعت و میان گلهای خودرو بزرگ شود،
آزاد و نیرومند پرورش می یابد، از سلامت کامل برخوردار می گردد، خلق و خوی پدر و مادر کیت را به خودش نمی گیرد و به مصیبت های تام دچار نمی شود. با پای برهنه روی چمنزارهای اطراف خانه می دود و در کنار جویبارها، پایش را در داخل آب فرو میبرد کیت می اندیشید که برایش تعدادی بره خواهد خرید و شاید هم روزگاری اسبی برایش در نظر بگیرد. این همان چیزهایی بود که تام برای پسرش آرزو می کرد و اگر دختر هم باشد باز…