پست های ویژه
دانلود رمان سوغات pdf از لیلا.م برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
قصه سفر دختری به اسم بهاران به ایران و شهر شیرازه بعد از پنج سال، خانواده بهاران به خاطر مشکلاتی که عموش براشون درست میکنه بار سفر می بندن و بهاران بعد از پنج سال دوری برای دیدن مادر بزرگ و بقیه فامیل بر می گرده شیراز به نیت سفری چند روزه، غافل از اینکه اتفاقات زیادی افتاده، و ماجراهای زیادی در انتظارشه که بهاران به اون ها اصلاً فکرم نمی کرده، تجربه های تلخ و شیرینی تو این سفر به دست میاره که مهم ترینش عشق و محبته، مهم ترین و بهترین سوغات بهاران از این سفر…
شب رو با هزار جور فکر و خیال پشت سر میذارم، حرف های مامانی و سامان، قیافه ناراحت و بی حوصله مامانی که سعی داشت چیزی از ناراحتیش بروز نده و منم زیاد پی گیرش نشدم و اتفاقی که برای عمو و خانواده اش افتاده بود، خواب زود رو از چشمم حروم کردن. از اون دونفر که چیزی نصیبم نشد اما شاید باران بتونه چیزهای که میخوام بدونم رو بهم بگه… اونم که الان در قهر به سر می بره و باید نازش رو بخرم شاید اشتیاق من برای
دونستن درباره ی خانواده ی عمو بی مورد باشه… بعد از کاری که عمو کرد، بعد از رفتارهای بد زن عمو… اما این جوشش خون نمی ذاره که من بی خیال بشم، لااقل به بهونه ی فهمیدن اتفاقاتی که تو این پنج سال افتاده. بابا بزرگ قبل از مرگش هر چی داشت و بین بچه هاش تقسیم کرد، تا کارشون به انحصار وراثت و دادگاه کشیده نشه، چیز زیادی هم نبود،چند تکه زمین کشاورزی تو روستا و دو دهنه مغازه تو شهر، دوست نداشت بچه هاش به خاطر مال
دنیا تو روی هم بایستن… هرچند به نظر نمی اومد که بچه هایی که مامان اشرف، بزرگ و تربیت کرده همچین کاری ازشون سر بزنه، عمه بیتا که خوب بود و مهربون، چشم داشتی هم به مال و منال بابا بزرگ نداشت، شوهرش با اینکه فرهنگی بود و درآمد خیلی زیادی نداشت اما مناعت طبع داشت چشم و دل سیر بود و نگاهش دنبال پول عمه بیتا نبود، مامانی و بابا هدایت هم اون و به چشم پسرشون می دیدن. بابا و عمو بهنام هم علی رغم…
