دانلود رمان جام مستان pdf از مریم پورمحمد برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
مستانه علوی، وکیل پایه یک دادگستری، دختری مستقل و خود ساخته، بسیار موقر و باوقار، پروندهی سختی را بر عهده میگیرد که زندگیاش را دگرگون میکند و…
کلیدم رو داخل قفل چرخوندم و در رو آروم باز کردم امروز زیادی از خودم کار کشیده بودم و واقعا از کت و کول افتاده بودم.مقابل در ورودی وایستادم و نگاهم رو به انواع و اقسام کفش ها دوختم. شناسایی کفش خانواده ی عمه پناه کار زیاد سختی نبود. اخم کرده آه بلندی کردم و زیر لب گفتم: خونه ندارن که ماشاالله چترشون همیشه ی خدا بازه. نالون و بی حوصله وارد شدم و بلند و جمعی گفتم: -سلام! اولین کسی که مثل همیشه به پام بلند شد
و در آغوشم گرفت، عمه پناه بود. – سلام عزیز دل عمه خسته نباشی قربونت برم! لبخند زدم از حق نگذریم عمه زیادی مهربون بود. دوستش داشتم منکر این یکی نمیشم. کمرش رو نوازش کردم و صورتم رو بوسید. -مرسی عمه. یک به یک با همه احوال پرسی کردم و خوش آمد گفتم. اسرافیل عزیزم هم این بار اومده بود توصیف این که دلم چقدر براش تنگ شده بود، واقعا سخت بود. لبخند زدم و محکم پس گردنش کوبیدم. به… پسرعمه ی کم پیدای ما.
چه عجب شما هم یادی از ما کردی! خندید و با کف دستش به کتفم ضربه زد. عوض پس گردنی بود و گله ای نداشتم ولی ناکس دستش مثل آهن، سنگین بود. -دیگه دلم برات تنگ شده بود گفتم نبینمت که دیگه هرگز دلم می پوکید اصلا! پوزخند زدم: جون به جونت کنن بیشعوری. دستش رو روی سینه اش گذاشت و با شیطنت ذاتی اش کمی خم شد و گفت: – مخلص شما! سرم رو با تأسف تکون دادم و صدای اسما، دخترعمه ام تو گوشم پیچید…