دانلود رمان ریما pdf از Shadin
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه، پلیسی، صحنه دار
خلاصه رمان ریما
یه دختره، اسمش ریمایِ… شاد، شیطون، بیخیالِ بیخیال! ولی مغزش؟ کاملاً خارج از محدودهی عادی! تو ۱۵ سالگی میفروشنش به یه قمارباز دیوونه، ولی خب، بدشانسی هیچوقت بهش نمیرسه. میزنه بیرون، فرار میکنه، و زندگی رو از نو میسازه. یه نابغهی بیرحم میشه، هکر کلاه سیاه، معروف تو کل دنیا. هر حرکتی ازش یه دردسره! و حالا سرگرد ستوده، یه مامور جوون که خودش هم دست کمی از نابغهها نداره، باید گیرش بندازه. ولی آخه چجوری میشه کسی رو گرفت که قبل از خودت میدونه قراره چی کار کنی؟
رمان های پیشنهادی:
دانلود رمان سایه صبر
دانلود رمان الماس تلخ
قسمتی از رمان
و پر اکلیل در عین سادگی خیلی شیک و خوشکل بود… ولی لختی بود افتضاح تازه خیلیم نازک بود دار و ندار رو میریخت بیرون خیلی خوشم اومد ولی وقتی نمیتونستم بپوشمش به چه دردم میخورد؟ اومدم برم که رایان گیر داد تو از یه چیزی خوشت اومده منم برای اینکه بیخیال بشه رفتم تو و یه ماکسی شیک و نقره ای .خریدم. خدا رو شکر خر شد کی میگه دخترا عشق خریدن؟ این چند تا ۵ برابر من خرید میکردن غروب رسیدیم هتل و چون هیچکس احساس خستگی نمیکرد برای شب بلیط گرفتم اینا مثلا سرحال ،بودن همچین هواپیما پرید بیهوش شدن فقط خدا میدونه من از دست این ۶ تا چی میکشم!! رایان
رایان: رامتین اون آهنگه که دیروز اسمشو بهت گفتم واسم بلوتوث کن. رامتین گم شو بابا میخواستی کالیبر رو تنگ کنی و خودت بری بگیری؟ رایان نگرفتی؟ رامتین چرا گرفتم ولی به تو نمیدم.
آآآآروم میگی که جون به لب شدم امشب بمون اگه بی چیزی درست نمیشه ساده نمیشه بی خبر بری عشقم بگو نمیشه بگذری ااااااز من بگو کنارمی همیشه تو رو خدا ببین چه حالیم نگو که میری ذلم میخواد که دستمو بگیری نرو بدون تو شکنجه میشم پیشم بمون دیگه چیزی نمیگم آخریشه کسی واسم شبیه تو نمیشه. رایان رامتین چنس بازی رو بذار کنار یه آهنگه مگه چقدر وقت صرف دانلود کردنش کردی؟ رامتین که داشت با گوشیش ور میرفت با حرص گفت اه چقدر حرف میزنی نمیذاری بشنوم تو اتاق چه خبره با خنده گفتم: چقدر فوضولی تواروشن کن بلوتوثت روا رامتین مال من روشنه روشنه؟ رایان: آره بده. رامتین این… یهو در اتاق باز شد و یکی از محافظا که اسمش تقی بود و من کلی با اسمش حال میکردم اومد بیرون تقی رامتین بیا تو رئیس کارت داره آقا رایان رئیس گفتند به شما بگم خودتون تشریف ببرین واسه ناهار.
خواستم گوشی رو بذارم رو میز که یاد کلیپ تو گوشیه رامتین افتادم. رفتم تو پوشه ی ویدئو هام و کلیپ رو پلی کردم خود بزغالش داشت فیلم میگرفت یه بار بود. واستا ببینم. این که همون باریه که دفعه ی پیش با ریما و پسرا رفته بودیم دبی به سر بهش زدیم یه ذره رفت جلوتر و زوم شد رو میز فاصله زیاد نبود و صداها خوب میومد یهو یه نفر شروع کرد به خوندن ای بابا این که منم اینم ریماست. اینا هم که رضا و اشکان و امیر و سامی آشغال یواشکی ازم فیلم گرفته ولی من یادم نمیاد که خونده باشم اصلا از قیافم معلومه مست و پاتیلم به به اصلا! هنجره طلاییه همه ساکت شده بودن و زوم شده بودن رو من چه چه زدنم که تموم شد رفتم ور دل ریما لابد ماچش کردم رفتم جلوتر دو طرف صورتشو گرفتم و لبامو گذاشتم رو لباش چی؟ من… من چیکار کردم؟ تو فیلم هنوز داشتم ریما رو با ولع میبوسیدم مبهوت زل زده بودم.
به گوشی معلوم بود ریما حسابی شکه شده همچین پسم زد فیلم قطع شد گوشی از دستم افتاد رو میز رو پیشونیم عرق نشسته بود و قلبم داشت سینم رو میشکافت به زور آب دهنم رو قورت دادم. من چرا اینجوری شدم؟ سریع رفتم تو دستشویی و سرمو فرو بردم زیر آب یخ مخم یخ زد ولی ضربان قلبم هنوز عادی نشده بود. سرمو خشک کردم و یکی زدم فرق سر خودم خاک تو سرت خدا رو شکر ریما به روم نیاورد! اگه به روم میاورد از خجالت آب میشدم دوباره نشستم پای لب تابم و عینکم رو زدم به چشمم دو خط بیشتر ننوشته بودم که صحنه ی بوسیدن ریما اومد جلوی چشمم سریع سرم رو تکون دادم تا ذهنم منحرف بشه تا میومدم تمرکز کنم صحنه هاش عین یه فیلم از جلوی چشمم رد میشد… حتی یه بار… حسش کردم….. لذت… گرما… شیرین بود انگار با دیدن اون فیلم همه چیز یادم اومده بود.