دانلود رمان منِ تو pdf از مریم پیروند برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
ثمین بخاطر قتلِ غیرعمد پدرِ ارسلان توسط برادرش، رابطهش با ارسلان بهم میخوره. این در حالیه که ثمین ازش حاملهست و ارسلان میلی برای ادامهی رابطهش با ثمین نداره... در تکاپوی پیگیری ثمین برای رضایت گرفتن از خانوادهی ارسلان، پای برادرِ بزرگتر ارسلان به ماجرا باز میشه و باعث ایجاد یه سری تغییرات توی زندگی ثمین میشه…
مقابل روشویی ایستادم و دست های بی جونم رو بند کردم به روشویی تا نیفتم. چند بار آب به صورتم زدم، دهانمو شستم و حوله ی کاغذی روی صورتم کشیدم. مامان از بیرون اتاقم صدام زد: – ثمین جان بابات میخواد بره، نمیای پس؟ سریع از سرویس بیرون رفتم و سعی کردم در کمترین زمان، لباس هامو به تن کنم. امروز با وکیل بابک قرار داریم و همه امیدوار بودین خبرهای امیدوار کننده ای برامون داشته باشه. وقتی بیرون رفتم بابا
داشت به عادت همیشگی پیشونی مامان رو میبوسید تا از خونه بیرون بره کیفم رو میون دستام گرفتم و رو به هر دوشون لبخند زدم. بابا نفسی گرفت و نگاهم کرد: – تو ماشین منتظرتم… یه چیزی بخور بعد بیا. _میل ندارم… زودتر بریم بابا. سرش رو تکون داد و هر دومون با مامان خداحافظی کردیم و بیرون رفتیم. توی ماشین کنارش جا گرفتم استارت زد و ماشین رو از پارک بیرون برد. گرمای این روزها بقدری زیاد بود، که مرتب بین دستام،
یه دستمال مچاله نگه می داشتم. نگاهمو به بابا کشیدم.. متفکرانه نگاهش به مقابل بود و با طمئنینه و آروم رانندگی می کرد انگار داشت تلافی مشکلات حل نشده ی ذهنش و تندروی بابک رو سر فرمون ماشین خالی می کرد. هر چی بابک تند رفت و مارو غرق منجلابش کرد، بابا آروم می رفت… آروم حرف میزد آروم رفتار می کرد و تا حد امکان با هر مشکلی بسته به نوعش نرم رفتار می کرد. – بابا؟ از خیالات ذهنش بیرون پرید و نفس آرومی کشید…