دانلود رمان جزیره توهم (جلد دوم سرزمین سایه های دلتورا) pdf از امیلی رودا برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
لیف، باردا و جاسمین فهمیدهاند که سرزمین سایهها در روزگاران کهن، سرزمین جادویی پیرا بوده است؛ کشوری زیبا که به کمک فلوت افسانهای پیران محافظت میشده. در اثر جنگ سه قبیله پیرا، یعنی قبایل پلوم، آرون و کراس، فلوت جادویی سه تکه میشود و اثر جادویی خود را از دست میدهد در نتیجه ارباب سایهها به سرزمین پیرا حمله میکند. هر سه قبیله مجبور به فرار میشوند و هرکدام به جزیره مجزایی در دریایی زیر سرزمین دلتورا میروند و همگی مطمئن هستند که تنها راه نجات اسیران دلتورا از دست ارباب سایهها، فلوت جادویی پیران است…
همان زمانی که جینکس در قصر دل داشت درباره لیف دروغ به هم می بافت لیف با کابوسی وحشتناک دست و پنجه نرم می کرد. خواب میدید که در تابوتی گیر افتاده است و سعی دارد به دیواره های آن ضربه بزند اما دست ها و پاهایش تکان نمی خورند سعی می کرد چشمانش را باز کند اما چشمانش را بسته بودند، سعی می کرد فریاد بکشد اما صدایی از گلویش بیرون نمی آمد از جایی صدای جیغ کری می آمد اما از جایی نزدیک تر بسیار نزدیک تر
صداهای دیگری به گوش می رسید – صدای سیلی های کوچک و خش خشی که قلب لیف را لبریز از وحشت می کرد ناامیدانه تلاش کرد بیدار شود و خود را از چنگ وحشتی که او را در کام خود فرو برده بود نجات دهد اما هر بار که تلاش می کرد به سوی هوشیاری راه باز کند آن رؤیا دوباره او را در خود فرو میبرد، سپس بار دیگر کری جیغ ،کشید و این بار صدا گوشخراش و بلند بود چنان بلند که او را از جا پراند و بیدار کرد. به زحمت چشمان
چسبناکش را گشود و نوک بال سیاه کری را دید که در هوا اوج گرفت و از دید رسش دور شد و تازه آن وقت بود که در نهایت وحشت متوجه شد خوابش حقیقت داشته است. یا تا حدودی حقیقت داشته او در تابوت دراز نکشیده بود بلکه راست ایستاده بود اما پاهایش به هم فشرده میشد و دست هایش محکم به دو طرف بدنش چسبیده بود بوی گل و لای مشامش را پر کرده بود و احساس خفگی می کرد ابتدا متوجه نشد که چه اتفاقی برایش افتاده است اما…