پست های ویژه
دانلود رمان جزیره مردگان (جلد سوم اژدهایان دلتورا) pdf از امیلی رودا برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
لیف، جاسمین و باردا به سفر دیگری می روند تا برای مقابله با نقشه های شیطانی ارباب سایه ها از اژدهایان دلتورا کمک بگیرند.
باردا از حیرت بر جا خشکش زده بود دهانش را باز کرد، اما قبل از آنکه بتواند حرفی بزند فیلی سرش را از زیر یقه ژاکت جاسمین بیرون آورد و با خوشحالی جیرجیر کرد. پرین و برونا نفس نفس زنان داشتند به طرف فانوس دریایی می آمدند و ایلسا هم درست پشت سرشان بود. پرین پرسید: «باردا، دنبال چی میگردی؟ چیزی گم کرده ای؟» باردا مثل آدمی که در عالم خیال ،باشد برگشت و من من کرد: ظاهرا که عقلم را گم کرده ام. معلوم بود که خیال
نداشت چیز دیگری بگوید. به همین دلیل، پرین حواسش را متوجه فانوس دریایی کرد و جیغ جیغ کنان گفت: وای، از نزدیک خیلی بزرگتر به نظر می آید!همه می توانیم به راحتی از درش رد بشویم من مطمئنم! می شود من…؟ لیف فریاد زد صبر کن آرام پرین را کنار زد و دستش را روی دستگیره برنجی در گذاشت و گفت من و جاسمین اول می رویم. شماکین ها درست پشت سر ما بیایید باردا آخر همه می آید. خیلی مهم است که همه پیش هم باشیم می فهمید؟
هر سه کین حیرتزده سر تکان دادند. برونا همان طور که با نگرانی به پرین نگاه می کرد، آهسته گفت: خطری… خطری هست؟ لیف با احتیاط گفت:فانوس دریایی خالی است.اما ممکن است که چیز هایی ببینیم یا صداهایی بشنویم که واقعی نیستند. پرین هیجان زده فریاد زد: «ارواح» برونا از وحشت فریاد خفه ای سر داد و پنجه های جلویی کوچکش را به هم کوبید. لیف گفت: «بعضی ها می گویند که این ها ارواح هستند.مادرم می گوید که آنها فقط…
