دانلود رمان دختر خون آشام (جلد اول) pdf از کارپو کینرد برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
فکر می کنید تنهایی توی شب راه رفتن امنه؟ معلومه که نیست. فکر می کنید تنها تهدید آدما هستن؟ نه. هیولاها واقعی ان. همینطور خون آشام ها. و من دارم به یکی از اونا تبدیل میشم. من یه دختر معمولی بودم که زندگی معمولی داشتم، تا وقتی که مادرم رفت توی کما، و حالا من تنها امیدشم. من شاهدخت جهنم میشم تا مادرم زنده بمونه. اما شاهزاده ها رازهایی رو از من پنهان میکنن. رازهایی که ممکنه همه چیز رو به هم بریزه…
“فن سنگدل و جذابه” “کایلا ویندهلم”← داستان از دید فن → جلو میرم و درهای ورودی رو باز میکنم. بورانی به داخل نفوذ میکنه، و من فورا در رو پشت سرمون میبندم. ولی دیوارهایی سنگی هنوز سردن و تا وقتی که به قسمت های داخلی قصر نرسیم خبری از گرما نیست. میگم: حتما خوابت میاد، اتاقتو نشون میدم. فردا صبح، اگه خواستی، میتونم قصر رو نشونت بدم. آریانا میگه: الان نشونم بده. اگه قراره یک ماه اینجا بمونم، باید اطراف رو بشناسم. خرخر میکنم. آریانا: البته اگه خسته نیستی.
_من هیچوقت خسته نیستم. موهای بافته شده اش رو روی شونه اش میندازه و سرشو کج میکنه تا نگاهم کنه. لب هاش قرمزن و چشمام روشن. _خب، شاهزاده. اطراف رو نشونم بده. به طرف سرسرای بزرگ میریم که با پارچه های قرمز و نشان من گرگ بزرگ – تزیین شده. شروع میکنه به ورجه ورجه کردن اطراف سرسرا و من با خودم فکر میکنم که چطور میتونه بعد از این همه اتفاق انقدر بیخیال باشه. اصلا این دختر کیه؟ وقتی قبول کردم ازش محافظت کنم، درمورد دوران کودکی و تحصیلش تحقیق کردم.
فکر می کردم به حد کافی می شناسمش، ولی الان فهمیدم که هیچی ازش نمیدونم. یه جورایی… فرق داره. از وقتی وارد زندگیم شده همه وجودم خطر رو فریاد میزنه اما توجهی نمی کنم. اون قسمتی از این ماجراس و باید محافظت بشه. میگه: یالا دیگه، چقد کُندی. آروم به جلو قدم برمیدارم، به حد کافی تجربه دارم که بخوام با تمایلاتم مخالفت کنم. اما آریانا فرق داره، کاری میکنه به تجربه ام پشت کنم که این برای هردوی ما خطرناکه. بارون قیافه بانمکی به خودش میگیره و بهش نگاه میکنه…