پست های ویژه
دانلود رمان صفورا pdf از خانومی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
صفورا قصه زندگی زنی ست از جنس شیشه و احساس، یک فرشته زمینی که بال هایش در مسیر ناملایمات زندگی شکسته است، او که در ابتدا دل در گرو عشق منصور دارد، برای خود قصری شیرین می سازد از ارزوهای کوچک و بزرگ اما، با ورود سایه هایی شوم از کلاغ های سیاه علی اباد، به یکباره کاخ سپید رویاهایش، به ویرانه ای تبدیل می شود.
حتی فکرش را هم، نمی کردم که مراسم بله بران صنم، به این زودی برگزار شود… پدر و خان عمویم از خانواده احسان برای انجام تحقیقات وقت گرفتند و در این بررسی ها، مشخص شد که خانواده خوبی هستند، احسان پسری درس خوان و البته کم رو بود،از وقتی هم که پا به دانشگاه گذاشته بود جز به درس و کتاب، به چیزی فکر نمی کرد تا اینکه در یک پروژه ازمایشگاهی عاشق نجابت خواهرم می شود و بعد از مدتی اشنایی، مخ مبارک صنم را
میزند و باقی ماجرا هم که کاملا مشخص است، چه کسی از شوهر دکتر بدش می اید؟ هنوز هم معتقدم که صنم، از بچگی مهره مار داشت، روی هر چیزی که دست می گذاشت، با خونسردی تمام، به دستش می اورد و حالا هم به خانه بخت می رفت… قرار شد مراسم ازدواجش عید نو روز برگزار شود و برای اینکه این موضوع بین فامیل رسمیت پیدا کند، مراسم نامزدی کوچکی در خانه خودمان، برگزار کردیم… آن روز من، دل توی دلم نبود،
چون می دانستم اگر صفا، دوستش را دعوت نکند اما، مادرم حتما به طاهره خانم می گفت که در این جشن شرکت کند… هر چه باشد همسایه قدیمی بود… خانه ما اگرچه نو ساز نبود ولی خدا را شکر زیر بنای زیادی داشت… یک اتاق پذیرایی ” ال مانند ” قسمت ورودی خانه قرار داشت با سرویس های شکر زیر بنای زیادی داشت … یک اتاق پذیرایی مجزا که در حیاط ساخته شده بود… سالن داخل هم تقریبا بزرگ بود و سه اتاق خواب هم داشتیم که…
