دانلود رمان زندگی یعنی چکیدن pdf از فریده شجاعی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
فرزانه آخرین فرزند یک خانواده هشت نفره است که چهار خواهر و یک برادر دارد و عاشق پسر همسایشون پیمان میشه و علی رغم سختگیری زیاد خانوادش رابطه اش را با پیمان ادامه میده و راضی نمیشه که با مجید پسر خالش ازدواج کنه اما…
یک روز که مثل همیشه برای دیدن زهرا به زیرزمین رفتم برخلاف هر روز او را کسل و افسرده دیدم. بدون اینکه نواری داخل ضبط گذاشته باشد گوشه ای کز کرده بود و به فکر فرو رفته بود. فکر کردم سرما خورده زیرا چشمانش قرمز بودند و مرتب با دستمال به بینی اش فشار می آورد اما خیلی زود متوجه شدم گریه می کند. کار او آنقدر برایم تعجب آور بود که فکر کردم چه اتفاقی می تواند افتاده باشد که باعث شده اشک زهرا دربیاید. هیچ وقت، حتی در
بدترین شرایط ندیده بودم او بگرید. کنارش رفتم و دستم را روی دستانش که دور زانوانش گره کرده بود گذاشتم و از او پرسیدم چه اتفاقی افتاده است که او را چنین پریشان حال کرده است. زهرا بدون هیچ طفره ای گفت وقتی از سرکار برمی گشته با جلال روبرو شده است. دیدن جلال همان قدر برای زهرا غیر منتظره بود که دیدن زهرا برای او غیرقابل باور. زهرا می گفت وقتی چشم جلال به او می افتد بدون ملاحظه مردم کوچه خیابان نامش را با
صدای بلند به زبان می آورد و این نشان می دهد که پس از گذشت دوازده سال هنوز مهری از او به دل داشته است. زهرا و جلال پس از این دیدار نمی توانند بی تفاوت از کنار هم رد شوند و برای صحبت با هم همگام می شوند. جلال به زهرا می گوید که ازدواج کرده و دو فرزند دارد و به تازگی تعمیرگاهی مستقل برای خودش باز کرده است اما با وجودی که زندگی خوبی برای زن و فرزندانش درست کرده همیشه کمبود او را در زندگی اش احساس می کند…