دانلود رمان فاجعه اسلاتر (جلد سوم) pdf از دارن شان برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
به درویش پیشنهاد همکاری در فیلمی به نام فاجعه اسلاتر را می دهند. کارگردان فیلم داویدا هایم و دستیار کارگردان هم یونی است. درویش، گروبز و بیل ای به منطقه فیلم برداری می روند. اما گروبز متوجه می شود که شیاطین در فیلم، واقعی هستند. و در آخر کارگردان و دستیارانش، شیاطین واقعی را – از جمله لرد لاس که برای انتقام گیری از گروبز آمده بود – احضار می کنند که…
درویش دوباره دچار کابوس می شود. چهار شب پشت سر هم انگار می خواهد رکورد بشکند. خوشبختانه ایندفعه من انتظار چنین وضعیتی را دارم. بعد از رفتن پرای اتیم، درویش دیگر با من حرف نزد. خودش را در اتاق مطالعه زندانی کرد، مدام اینطرف و آنطرف اتاق قدم زد، زیر لب غرغر کرد و غصه خورد. من حدس می زدم که بعد از این اتفا، دوباره دچار کابوس بشود. به همین دلیل، وقتی او به رختخوابش رفت، بیدار و آماده ماندم تا شب
طولانیو شلوغی را بگذرانم. در تالار تابلوها،به درویش برمیخورم. با اینکه حسابی گوش تیز کرده بودم، او بی سر و صدا از جلو اتاقم رد شده است و من صدای پایش را نشنیده ام ما یک دقیقه پیش، که صدای جیغ و فریادش بلند شد، به راحتی جهت صدایش را دنبال کردم و پایین آمدم . دیوارهای این تالار پر از نقاشی ها و عکس های اعضای مرده خانواده است، بیشتر نوجوان هایی که به گرگنما تبدیل شده بودند. این تالار در طبقه اول، کنار اتاق خواب
من است. وقتی اینجا می رسم، میبینم درویش چند تا از تابلوها را روی زمین انداخته است و مشغول کشتی گرفتن با یکی از نقاشی هاست ـ سعی دارد آن را از میخ روی دیوار بکند. او فریاد میزند: دست از سرم بردار! این تقصیر من نیست!صدایش میزنم: درویش! با عجله به طرفش می روم، دست راستش را می گیرم و سعی میکنم انگشت هایش را باز کنم درویشش! درویش پریش! دیگر بیدار شو ـ کمی هوشیار شو! به وزن و قافیه جمله های من توجه نمی کند…