دانلود رمان کمی برایم عشق دم کن pdf از شهلا خودی زاده برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
مهندس نوشین مجد، دختر جوانی که توانسته خلاقیت و توانایی و شایستگی خود به عنوان یک خانمِ مهندس، به تمام همکاران و اطرافیانش ثابت کند، حالا قراره است وارد یک کمپ پر از مرد شده تا جایگزین معاون یک پروژه (پل سازی) بشود، اما سرپرست کارگاه کسی نیست جز (یاشار توانا) یک مهندس به شدت ضد زن کسی که اجازه نزدیکی هیچ خانمی را به کارش نمی دهد، او با کارشکنیهای زیادی برای ازبین بردن این پروژه روبهرو است اما…
(یاشار) دست خودم نبود پا روی پدال گاز گذاشته بودم و در دل جاده می راندم. نوشین مجد چشم بسته روی صندلی کنارم نشسته بود. واقعا نمی دانستم به این حجم از لجبازی چه بگویم. به قول امیر او دست مرا هم از پشت بسته بود و من دربرابرش کم می آوردم. با بد شدن حالش او را به بیمارستان می بردم. امیر می خواست با من همراه شود که جایز ندیدم در آن ساعت شب کمپ را تنها بگذاریم.در آن موقعیت یکی از ما باید میماند.دوباره نگاهی
به طرفش انداختم. چرا چشم هایش را بسته بود؟ نگرانش بودم؟ این سوالی بود که داشت عذابم میداد. نکند باز از هوش رفته بود؟ صدا زدم: -خانم مجد؟ خانوم مهندس. جواب که نیامد با نگرانی بلندتر صدایش زدم: -خانوم مجد! هراسان چشم باز کرد و با چشمانی سرخ گفت: -چرا داد می زنید آقا؟ چشم غره رفتم: خب جواب نمی دادید… ترسیدم. کمی در جایش صاف شد: خوابم برده بود. رنگش به شدت پریده و لب هایش بی رنگ بود. -خوبید؟
-یه کم حالت تهوع دارم. با یک دست فرمان را گرفتم و با دست دیگر پشت گردنم را مالیدم: -آروم تر می رم. اما به یکباره دست روی دهانش گذاشت و عق زد. دست خودم نبود چنان روی ترمز زدم که دخترک به جلو پرت شد و اگر واکنشم برای گرفتنش نبود توی شیشه فرو می رفت. به محض ایستادن هر دو با هم پیاده شدیم. مجد به سمت پشت ماشین دوید و همانطور غر زد:واقعا که این چه طرز رانندگی کردنه… صدای عق زدن های پی در پی اش به گوش می رسید…