پست های ویژه
دانلود رمان هیس خداحافظ عشقم (جلد دوم) pdf از زهرا علیپور برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
“خداحافظ عشقم قسمت ما دوری، خداحافظ عشقم قصه ما اینجوری بود. من یه عمره دارم می بازم، باشه برو با اینم می سازم. دنیا بدی کرد، باشه تو هم روش. تو بودی عزیزم باشه، یادم فراموش. “خداحافظ عشقم، قسمت ما دوری، خداحافظ عشقم، قصه ما اینجوری بود…
غزل با لبخند نزدیک جایگاه عروس و داماد شد. عرشیا هی دم گوش زهرا پچ پچ می کرد. زهرا هم هی سرخ و سفید می شد.. غزل با لبخند گفت: -هوی داداشا چی میگی این عروس بدبخت هی سرخ و سفید میشه!؟ عرشیا لبه کت غزل رو کمی کشید و گفت: – تو کار بزرگترا دخالت نکن خوشگله.. باشه؟ غزل با حالت حق به جانب دست به سینه زد و گفت: – از کی تاحالا زهرا از من بزرگتر شده؟ عرشیا با حالت بامزه ای گفت: – بزرگی به سن نیست
خواهرم.. به عقله! که تو نداری عزیزم! غزل اخم مصنوعی کرد و گفت: چشم و دلم روشن.. زن گرفتی پررو شدی؟ زهرا فقط لبخند میزد.. عرشیا چشم غره ای حواله غزل کرد..غزل با خنده گفت: بیخیال بابا.. دیدم زنت خیلی خجالت میکشه خواستم یخش باز بشه و استرسش فراموش! حالا خوب شد.. ببین نیشش تا بناگوش بازه! با اشاره دست غزل به سمت زهرا عرشیا به زهرا نگاه کرد.. زهرا از خجالت سرش و انداخت پایین و گونه هاش رنگ گرفت..
عرشیا و غزل هم زدند زیر خنده! آرتام تکیه به درخت مشغول حرف زدن با دوستش بود اما تمام حواسش به عسل بود.. عسل سعی می کرد متین و خانوم باشد اما با حرف های بامزه صدف نمی توانست خنده خود را کنترل کند و بی اراده می خندید.. و همچنین توجه خیلی از پسرا به آنها جلب شده بود.. و آرتام اصلا از این وضع راضی نبود.. پسری حدودا همسن آرتام نزدیک میز آنها شد.. اخم های آرتام درهم رفت.. پسر با لبخند جذابی رو به عسل و…
