پست های ویژه
دانلود رمان آوای نگاهت pdf از زهرا علیپور برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
رمانی متفاوت از رمان هایی که تاکنون در عصر نویسندگی نوشته شده است.. رمانی سرشار از احساس و عشق که در آن طعم تلخ مشکلات هم چشیده می شود. دختر داستان ما نابینای دنیاست.. خواننده وارد دنیای رمان که می شود تمام زندگی دختر داستان را حس می کند. مانند او نابینا می شود.. همانند او همه چیز را لمس می کند، بو می کند، حس می کند.. و همینطور عشق را.. عشقانه های یک دختر نابینا..
از جام بلند شدم.. کوله ام را روی شانه ام انداختم و دستم را یک به یک روی نیمکت های فلزی می گذاشتم و با احتیاط قدم برمی داشتم.. با موفقیت از کلاس خارج شدم.. و اما قسمت سخت ماجرا.. طی کردن سالن مدرسه.. با احتیاط آرام و خونسرد دیوار را تکیه گاه دستم کردم و قدم بر می داشتم.. حتی کسی از دخترا به روی خودش هم نمی آورد که کمکم کند.. هرچند انتظاری هم نداشتم.. باد خنکی که به صورتم خورد نشون از این بود که به در
خروجی سالن نزدیک شدم.. باز هم لبخندی مهمان لب هایم شد.. نفسی تازه کردم و به تلاشم ادامه می دادم.. ناگهان نمی دانم چی شد که زیر پای تکیه گاهم خالی شد و کوله ام افتاد و من هم به سمت زمین سقوط کردم.. با کتف زمین خوردم.. آهی مظلومانه کشیدم.. اشک در چشمانم حلقه زد.. کتفم خیلی درد می کرد و در ان ناحیه احساس سوزش شدیدی داشتم.. صدای هرهر خنده های دخترای اطرافم باعث شد لبانم را محکم به روی هم فشار دهم..
لب پایینم را گزیدم و تلاش کردم تا بلند شوم.. اما با حرکت کردنم همان پایی که دیروز سینا مصدومش کرده بود تیر کشید… آه مظلومانم عمیق تر شد.. کیش و مات.. حالا نمی دانستم چه کار کنم؟ نه می توانستم بلند شوم و نه می توانستم از باعث و بانی و تماشاچیان اطرافم که به رویم می خندیدند درخواست کمک کنم.. در این بین گوش هایم تیز شد.. حس شنوایی ام چند برابر شد.. کور سوی امیدی در دلم روشن شد.. صدای قدم های پرصلابت اسطوره می آمد..
جهت تمام مناسبت ها
