دانلود رمان مات (جلد دوم) pdf از فرناز احمدلی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
ساواش رستمی مردی ثروتمند وجذاب که همه ازش میترسن و حساب میبرن مردی که فکر میکنه هیچوقت گول نمیخوره تا وقتی که پای رها به زندگیش باز میشه. رها زنی ۲۳ ساله موفق و مستقل که یکبار ازدواج کرده و به دلیل خیانت همسرش جدا شدن. رها عاشق بچهست ولی دیگه نمیخواد ازدواج کنه، پس تصمیم میگیره بدون ازدواج بچه دار شه!!!
آفتاب داشت غروب می کرد هوا گرگو میش بود نگاهی به اطراف کرد و پیاده شد خداروشکر خلوت بود رفت رو ماشین و حرفه ای پرید بالای دیوار حیاط بزرگ و پر از درختو کامل بررسی کرد نه خبری از سگ بود نه سیم خاردار برعکس بیرونش داخل انگار کسی زندگی نمی کرد خیلی بی روح و ترسناک بود از بین درختا رد شد خواست بره سمت خونه که در باز شد با سرعت پشت درخت بزرگ قایم شد سرشو جلو برد متعجب چشماشو تنگ کرد
یه دختر بود با موهای مشکی و لباس سفید بدون اینکه کفشی پاش باشه داشت از پله ها پایین می اومد انگار سرمای پله هارو دوست داشت چون رو هر پله چند ثانیه مکث می کرد دختر از آخرین پله پایین اومد و چند دور دور خودش چرخید انگار داشت می رقصید باله بود نیما بدون اینکه کنترلی روی خودش داشته باش به دختر خیره شده بود خیلی چشمگیر بود لعنتی انگار جادوش کرده بودم بخاطر حرکات سریعش موهاش توی صورتش
می ریختن و نمی تونست دقیق چهرشو ببینه یه قدم کوتاه رفت جلو تا دید بهتری داشته باش شکستن شاخه زیر پاش همزمان شد با وایسادن دختر مو سیاه. نیما دندوناشو با عصبانیت روی هم فشرد لعنتی به شانسش فرستاد دختر چند ثانیه مکث کرد یهو بدون اینکه سمت نیما بچرخه سمت خونه دوید. نیما دست پاچه دنبالش دوید و بلند گفت: وایسا خواهش می کنم باور کن کاریت ندارم لازم نیست ازم بترسی پشت سر دختر رفت تو خونه ولی پیداش نکرد…