دانلود pdf رمان دور دنیای تو می گردم از زهره خواجه پور

دانلود رمان دور دنیای تو می گردم pdf از زهره خواجه پور برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی

نفس بعد از خوانده شدن وصیت نامه ی پدربزرگش و فرار از حقیقتی که شنیده، از خانه ای که در آن بزرگ شده، شبانه بیرون می زند، اما اهورا، پسرِ خانواده، رهایش نمی کند و…

خلاصه رمان دور دنیای تو می گردم

صدای خاموش شدن ماشینی پشت در می آید و بعد صدای قدم های تند و سبک کسی و زنگ خانه، که اینبار بلبلی زده نمی شود! فقط با عجله و تندصدایش در خانه کوچک و تنهایم می پیچد. با تمام توانم خودم را از پشت در، کنار می کشم و همانطور نشسته، چفتش را می کشم و صدای تیک باز شدنش، چشم هایم را روی هم می اندازد. پرند، جلویم زانو می زند ونگران صدایم می کند. وقتی می بیند هیچ صدایی از من در نمی آید، دستش را روی

بازویم می گذارد و فشارش می دهد. تمام این ها را از میان پلک های نیمه بازم می بینم و توانی برای حرکت یا حرفی ندارم. با فشار انگشتانش، آخم بلند می شود. درست همان جایی را با انگشتانش لمس می کند که، اهورای دیوانه با تمام توان، له کرده بود . به جای صدای پرند، اینبار صدای هراسان پارسا می آید. _نفس؟ لال شده ام، زبانم خشک و شور به سقف دهانم چسبیده. دوباره صدای نگران پارسا می آید. نفس! چی شده؟

پرند بی توجه به سوال برادرش می پرسد. _نفس.. نفس، چته دختر؟! نصفه عمرم کردی. با همان چشم های بسته فقط سرم را تکان می دهم و بی رمق می گویم : _دیدمش؟ صدای متعجب پرند، گوش هایم را پر می کند. دیدیش؟! کیو دیدی؟ پارسا نزدیکم می نشیند، آنقدر که نفسش، به صورتم می خورد. حالت خوبه؟ چشم هایم را باز می کنم و دو چشم زمردی نگران را جایی نزدیک صورتم می بینم. با باز شدن چشمانم، پارسا از جایش بلند می شود و…