دانلود رمان قدیسه ی نجس (جلد اول) pdf از کلاله قربانی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دختر قصهمون خیلی درد تو زندگیش داره ولی بیخیاله، چون مجبوره، خیلی حرفا داره، بیشتر از من، بیشتر از تو، ولی به یه زبون دیگه میگه، به زبون بیخیالی، اما یه درد مشترک با من و تو داره، اونم از بدجنسی آدما بدش میاد، به حرف مردم اهمیتی نمیده، دختر قصهمون با اینکه نمیخواد، اما یه اسم روشه، اسمی که زندگیشو عوض کرده، نمیخواد این جوری باشه، نمیخواد کارای زشت کنه و این کارم نمیکنه، ولی این اسم روشه؛ دختر خراب و یه اسم بدتر که آزارش میده، که بهش میفهمونه نمیدونه پدر و مادرش کین…
صبح که بیدار شدم هر دوشون خواب بودن… خوبه حالا من دیشب قرص خورده بودم… سرمو تکون دادم و رفتم دست شویى و دست وصورتمو شستم… وقتى برگشتم سودا روى تخت نشسته بود، ولى رها هنوز خواب بود… سودا: رها پاشو… رها یه غلت زد… سودا: میگمت پاشو… رها: گمشو… سودا با هول گفت: رها، رها! گوشیت داره زنگ مى خوره… رها پرید سمت گوشیش… وقتى دید سودا مسخره ش کرده افتادن به زدن همدیگه…
با خنده سرمو تکون دادم و نشستم پشت میز آرایش سودا… یه نگاه به وسایلاش انداختم… با دیدن ادکلن هاش یاد ادکلنى که رها بهم داده بود افتادم… آه عمیقى کشیدم… همه ى وسایلم موندن تو اون خراب شده ى لعنتى! تقه اى به در خورد و مادرش اومد تو… با دیدن رها و سودا چشاش گردشد… اونام با سر و وضع در به داغون دست از کتک زدن همدیگه برداشتن… خاله شیدا سرى به تاسف تکون داد و گفت: بیاین صبحونه بخورین نى نى ها…
بعدش رفت بیرون…بعد از صبحونه کلاساى آموزشى شروع شد… سودا: صاف راه برو… با متانت… خانوم وار رفتار کن… سودا: قدماتو شمرده شمرده بردار… به جذابتت اضافه مى کنه… رها: شمرده شمرده حرف مى زنى… باعث میشه لبات زیباتر به نظر بیاد و طرفو به بحث تشویق مى کنى… سودا: اول سلام مى کنى… چپ چپ نگاش کردم که خندید… رها: سر میز شام جرعه جرعه نوشیدنى بخور کلاس داره… سودا: وقتى مى خواى حرف بزنى…